سازمان مجاهدین خلق ایران

سازمان سیاسی-نظامی چپ‌گرا و اسلام‌گرا

سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان سیاسی اسلام‌گرا و چپ‌گرا با ساختاری شبه‌نظامی است.[۲۸] رهبری این سازمان با مسعود رجوی و مریم رجوی است. از سال ۱۳۸۲ زنده بودن مسعود رجوی در پردهٔ ابهام قرار دارد و در نبود وی همسرش مریم رجوی عملاً رهبری این سازمان را برعهده دارد.[۲۹][۳۰] از ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ دبیرکل این سازمان زهرا مریخی است.[۳۱][۳۲]

سازمان مجاهدین خلق
کوته‌نوشتMKO, MEK, PMOI
رهبرمریم رجوی و مسعود رجوی[الف]
دبیرکلزهرا مریخی[۳]
بنیان‌گذاری۱۵ شهریور ۱۳۴۴؛ ۶ سپتامبر ۱۹۶۵؛ ۵۸ سال پیش (۱۹۶۵-06}})
انشعاب ازپیکار- نهضت مجاهدین خلق ایران- مجاهدین خلق ایران: راه موسی - مجاهدین خلق ایران
ستاد
پاریس، فرانسه (۱۹۸۱–۱۹۸۶؛[۵] ۲۰۰۳–)
روزنامهمجاهد[۶]
شاخهٔ نظامیارتش آزادی‌بخش ملی (NLA)
اعضای ثبت‌نام کرده  (۲۰۱۱)۵٬۰۰۰ تا ۱۳٬۵۰۰ (تخمین DoD)[۵]
مرام سیاسی
طیف سیاسیجناح چپ
دیناسلام، شیعه
وابستگی ملیشورای ملی مقاومت (NCR)
رنگ رسمی  قرمز
شعارعربی: فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا
«خدا، مجاهدان را بر خانه‌نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده‌است.» [قرآن نساء ۹۵]
وبگاه
شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق
ارتش آزادیبخش ملی ایران (NLA)[۱۱]
رهبرها
تاریخ‌های عملیات۱۹۷۱–۱۹۷۷[۱۵]
۱۹۷۹[۱۶]اکنون[۱۷]
از ۲۰ ژوئن ۱۹۸۷ به عنوان ارتش آزادی‌بخش ملی[۱۸]
نواحی فعالایران و عراق[۱۹]
هم‌پیمان‌ها
متحدان غیردولتی
مخالف‌ها
نبردها و جنگ‌هاعملیات فروغ جاویدان، عملیات چلچراغ، عملیات آفتاب.

این سازمان در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴[۳۳] به‌رهبری محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین پایه‌گذاری شد؛ اما پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، عبدالرضا نیک‌بین از فهرست رسمیِ بنیان‌گذاران، کنار گذاشته شد و علی‌اصغر بدیع‌زادگان — که از سال ۱۳۴۵ به سازمان پیوسته بود — جایگزین او شد.[۳۴]

سازمان مجاهدین پس از شکل‌گیری، به اقدام مسلحانه بر ضد دودمان پهلوی پرداخت. در سال ۱۳۵۱ سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)، موفق به دستگیری رهبران اولیهٔ این سازمان شده و به حکم دادگاه نظامی وقت، به جُرم «اقدام علیه امنیت کشور، اعمال تروریستی (ترور اتباع ایرانی و آمریکایی)»، به اعدام، محکوم و برخی نیز زندانی شدند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی، برخی به رهبریِ تقی شهرام و بهرام آرام، اقدام به ترور و حذف چهره‌های مذهبی، از جمله، مجید شریف واقفی در بیرون زندان کردند و با به‌دست گرفتن بخشی از سازمان، بیانیهٔ اعلام تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم را منتشر کردند. پس از آن، اعضای سازمان به دو دستهٔ: مارکسیست به رهبری تقی شهرام و بهرام آرام و نیز مسلمان به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی، تقسیم شدند.[۳۵][۳۶][۳۷]

پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، بخش مذهبی سازمان مجاهدین خلق به رهبری موسی خیابانی و مسعود رجوی، فعّالیت خود را با نام جنبش ملی مجاهدین، اعلام کردند؛ ولی دربارهٔ ناسازگاری با روحانیان وقت، از جمله روح‌الله خمینی، به ستیزه‌گری با نظام جمهوری اسلامی روی آورد. پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و برکناری ابوالحسن بنی‌صدر، این سازمان، هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. اعضای سازمان مجاهدین، دو سال پس از جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۱ به عراق رفتند و با همکاری ارتش عراق، اقدام به تشکیل بازویی نظامی به نام «ارتش آزادی‌بخش ملی ایران» کرد و در کنار ارتش عراق در جنگ بر ضد ایران، مشارکت کرد.[۳۸] این نیروی نظامی در طول جنگ ایران و عراق، از سوی خاک عراق، بیش از یک‌صد عملیات نظامی بر ضد پایگاه‌های نیروهای ایرانی شکل داد.[۳۹] مهم‌ترین عملیات نظامی سازمان در سال ۱۳۶۷ با نام فروغ جاویدان انجام شد و جمهوری اسلامی در واکنش به آن اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷) همهٔ اعضای زندانی سازمان را که حاضر به برائت از سازمان و ابراز پشیمانی از اعمال خود نشده بودند را در زندان‌های ایران اعدام کرد. اگرچه آمار دقیقی از شمار اعدام‌شدگان منتشر نشده ولی گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر سازمان ملل متحد تعداد آنها را ۱۸۷۹[۴۰] تن و دیگر منابع ۳۰۰۰[۴۱] تا ۴۴۸۲[۴۲] تن برآورد کرده‌اند.

این سازمان از سوی حکومت پهلوی، جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق (پس از صدام) به‌عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده‌است. برخی دولت‌های غربی نیز این سازمان را حدود یک دهه در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده بودند؛ اما بعداً این سازمان را از این فهرست خارج کردند.[۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷]

در دوران حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی لقب «مارکسیست اسلامی» برای این سازمان به‌کار رفته‌است.[۴۸] در ادبیّاتِ حکومتی ایران از سازمان مجاهدین خلق با نامهایی چون «سازمان منافقین» یاد می‌شود.[۴۹] بسیاری از اعضای جداشده و همچنین محققان، این سازمان را دارای ماهیت فرقه‌ای دانسته و عنوان فرقهٔ رجوی برای اشاره بدان به‌کار می‌رود.[۵۰]

طبق گزارش سال ۱۳۸۸ مؤسسهٔ بروکینز، این سازمان، غیردموکراتیک به نظر می‌رسد و محبوبیت ندارد؛ اما به‌عنوان یک پروکسی درون ایران بر ضد حکومت جمهوری اسلامی حضور عملیاتی دارد.[۵۱] یگانه ترابی خبرنگار رویترز و جاناتان وایت استاد علوم سیاسی مؤسسهٔ اروپا گفته‌اند که این گروه هنوز هم میان ایرانیان نامحبوب است.[۵۲][۵۳]

پیش از انقلاب

سازمان مجاهدین خلق ایران، خواستار قطع ارتباط با آمریکا و افشای اسامی جاسوسان سیا شد. ۱۴ آبان ۱۳۵۴

بنیان‌گذاران این سازمان، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان که از فعالان مسلمان جبههٔ ملی دوم ایران بودند (که پس از تشکیل نهضت آزادی، از فعّالان یا هواداران آن سازمان شدند) و یکی از اعضای نهضت آزادی به نام عبدالرضا نیک‌بین رودسری معروف به «عبدی»،[۵۴] گرد هم آمدند و سازمانی را بنیان نهادند. در نخستین بیانیهٔ سازمان که در ۲۰ بهمن ۱۳۵۰ پخش گردید، آمده‌است:

... هستهٔ اولیّهٔ سازمان که هم‌اکنون برای اولین بار نام آن را فاش می‌کنیم در ۶ سال قبل و با شرکت برخی از کادرهای سابق نهضت آزادی ایران … به شکل مخفی بنیاد یافت …

حنیف‌نژاد در بازجویی‌های خود چنین گفت:

... حاصل آنکه کم‌کم به فکر حل مسئله افتادم. آن‌وقت مدّتی بود که با سعید محسن و عبدالرضا نیک بین آشنا شدم با هم قرار گذاشتیم که مطالعاتی داشته باشیم … قرار بر این گذاشتیم که افرادی را در دور خودمان عضوگیری کنیم و آن‌ها را به مطالعه بکشانیم.

[۵۵]

شکل‌گیری نام و نشان سازمان

نام سازمانی گروه، در دورانی «سازمان آزادی‌بخش ایران» خوانده می‌شد و سپس «سازمان مجاهدین خلق» نام گرفت. البته هیچ‌یک از دو نام «آزادی‌بخش ایران» و «مجاهدین خلق» تا آن‌جا که بررسی‌ها نشان می‌دهد، از سوی بنیان‌گذاران و کادر مرکزی سازمان برگزیده نشده‌است. لیکن در مورد این که نام و نشان سازمان از سوی چه کسانی پیشنهاد، تصویب و در چه تاریخی روی آن توافق شد، سکوت شده‌است. تا پیش از شهریور ۱۳۵۰ که بیش از هفتاد تن از بنیان‌گذاران، کادر مرکزی و شماری از اعضای هواداران و سمپات سازمان از سوی دودمان پهلوی بازداشت شدند، هنوز سازمان دارای نام و آرمی نبوده‌است. حنیف‌نژاد پس از بازداشت در بازجویی‌های خود صریحاً اعلام کرده‌است که:

... گروه ما اسم نداشت، می‌گفتیم «سازمان»

سعید محسن نیز در این زمینه در بازجویی‌های خود یادآور شده‌است:

ما برای سازمان خود اسمی نگذاشته بودیم و چون احتیاجی به معرفی پیدا نکرده بودیم، لذا ضرورت اسم‌گذاری معلوم نشده بود. در کلّیهٔ نوشته‌ها و مابین تمام افراد فقط لغت «سازمان» در اثر تکرار مصطلح شده بود، در مدارک خارجی ما هم به هیچ وجه نامی جز سازمان مطرح نگردیده‌است.

علی میهن‌دوست نیز در بازجویی‌های خود اظهار داشته‌است که:[۵۵]

... سازمان ما نام مشخصی نداشت. «سازمان آزادی‌بخش ایران» نام سازمان ما نیست. ما هنوز دارای استراتژی مشخصی نبودیم.

شروع فاز مسلحانه با حکومت شاهنشاهی ایران

برخی از بنیان‌گذاران سازمان در بازجویی‌های خود به نقش تظاهرات ۱۵ خرداد در گرایش آنان به مبارزهٔ مسلحانه اعتراف کرده‌اند. محمد حنیف‌نژاد در بازجویی‌های خود آورده‌است:

... چندین ماه اول تصمیم داشتم که اگر از زندان خارج شدم برای تحصیل به اروپا یا آمریکا بروم و در ایران نباشم ولی کشتار عام مردم در پانزده خرداد مرا بر این واداشت که دربارهٔ این کشتار بیشتر فکر کنم و در نتیجه از فکر مسافرت به خارج منصرف شدم …

سعید محسن نیز در بازجویی‌های خود گفت:

... شاید اگر جریان ۱۵ خرداد نبود، من نیز مثل دیگران همه‌چیز را فراموش می‌کردم. برخورد ۱۵ خرداد و این‌که طبقات پایین در این جریان به‌سادگی کشته شدند در حالی که در جریان دانشگاه حداکثر به چند ماه زندانی قناعت می‌شد، روحیهٔ مقاومت را در من زنده کرد. این سؤال بارها در ذهن من تکرار می‌شد که چه شد که در عرض چند روز مردم جلو گلوله رفتند و در حالی که در طول سه سال، مبارزه از اعلامیه پخش کردن تجاوز نکرد. در تحلیل بعدی به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین جامعه زیر فشارند و برایشان مرگ و زندگی فاصلهٔ زیادی ندارد ولی طبقات مرفه فاصلهٔ مرگ و زندگیشان بسیار زیاد است …

پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمود طالقانی، تحت تأثیر برخوردهای خشن حکومت شاه با مخالفان و سرکوب قیام ۱۵ خرداد و شکست مبارزات مسالمت‌آمیز، پاسخ‌ها و رویکردهای سیاسی نهضت آزادی در نگاه این جوانان، پاسخ‌های معقول و راه‌گشا به حساب نمی‌آمد و آنان در جریان تدوین استراتژی به مبازرهٔ قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به‌تدریج با بهره‌گیری از تئوری‌های انقلابیون آمریکای لاتین، شیوهٔ جنگ چریکی شهری و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند.[۵۵]

شکل‌گیری دوباره پس از دستگیری رهبران سازمان

در شهریور سال ۱۳۵۰ و در آستانهٔ برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، ۱۳ نفر از سران سازمان دستگیر و پس از شکنجه ۱۲ نفر از آنان اعدام شدند. مسعود رجوی از مجازات اعدام نجات یافت[۵۶] و بعدها رهبری سازمان را در دست گرفت. در آذرماه همان سال رضا رضایی از کارمندان سازمان توانست از زندان بگریزد و تا روز کشته شدنش در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲، نقش ویژه‌ای در رهبری و سازماندهی دوباره و عملیات نظامی مجاهدان ایفا کرد. بدین ترتیب بازماندگان سازمان به فعّالیّت خود ادامه دادند و سازمان با چند عمل مسلحانه در جامعهٔ ایران شناخته شد.[۵۷] در دههٔ ۱۳۵۰ با مقابلهٔ شدید ساواک با نیروهای سیاسی مسلح، سازمان مجاهدین نیز در شرایط دشواری به فعّالیّت پنهانی خود ادامه می‌داد و از پشتیبانی برخی از روشنفکران مذهبی مسلمان و روحانیان شیعه برخوردار بود.[۵۸]

تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم

تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال ۱۳۵۴ کمی پس از گریختن تقی شهرام از زندان ساری انجام شد. در آن زمان بیشتر اعضای مرکزیت «سازمان مجاهدین خلق» که بیرون از زندان بودند، تحت تأثیر تقی شهرام و بهرام آرام به مارکسیسم گرویدند. آن‌ها در نخستین آگهی‌نامه خود پس از تغییر ایدئولوژی آوردند:

«در آغاز گمان می‌کردیم می‌توانیم مارکسیسم و اسلام را ترکیب دهیم و فلسفه جبر تاریخ را بدون ماتریالیسم و دیالکتیک بپذیریم. اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است… ما مارکسیسم را انتخاب کردیم زیرا راه درست و واقعی برای رها ساختن طبقهٔ کارگرِ زیرِسلطه است».

پس از این آگهی‌نامه، مجاهدان مارکسیست با حفظ آرم سازمان و تغییر علائم و نشان‌های گذشته، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گره‌کرده به‌نشانهٔ وابستگی به طبقهٔ کارگر، آرم تازه‌ای را برای خود تهیه کردند. نشریهٔ «جنگل» را به‌جای «مجاهد» به‌عنوان ارگان سازمان منتشر کردند و هر سه ماه یکبار نیز نشریهٔ «قیام کارگر» را انتشار دادند.[۵۹][۶۰]

اما بیشتر اعضای سازمان در درون زندان که در راس آن‌ها کسانی چون مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی و موسی خیابانی بودند در اصول خود و پایبندی به اسلام باقی ماندند. مسعود رجوی اعلام گرایش سازمان به مارکسیسم را یک حرکت فرصت‌طلبانه اعلام نمود و آن را زمینه‌ساز رشد تمایلات راست ارتجاعی خواند. بخش خارج از کشور نیز به‌طور جداگانه مخالفت خود را با این حرکت فرصت‌طلبانه با صدور اعلامیه‌ای با امضای «تعدادی از اعضای سازمان» اعلام نمودند.

درگیری‌های خونینی نیز بر اثر اختلافات مجاهدین مارکسیست و مسلمان رخ داد. مجید شریف واقفی، مرتضی لبافی‌نژاد و مرتضی صمدیه لباف به‌دست مارکسیست‌های حاکم بر سازمان ترور شدند. تراب حق‌شناس از بازماندگان جمع اولیهٔ تشکیل‌دهندهٔ سازمان مجاهدین خلق که در سال ۱۳۵۴ به مارکسیسم گرایید، در توضیح این تغییر ایدئولوژی می‌گوید:

به نظر من خیلی‌ها تغییر ایدئولوژی مجاهدین را عمدتاً از زمینه‌ای که داشت جدا می‌بینند. مجاهدین سال‌های ۴۰ و ۵۰ اول مبارز بودند و سپس مسلمان. برای ما در درجهٔ اول این مهم بود که باید با رژیم شاه مبارزه کرد. اهداف ما البته با معیارهای مارکسیستی نمی‌خواند و طبعاً ما کمونیست نبودیم ولی نظریه‌مان شکل تمام‌خلقی، عدالت‌جویانه، ضدامپریالیستی و ضداستبدادی داشت و چنین هم بودیم. گیرم از فرهنگ مذهبی که بر ما حاکم بود، برای پیشبرد نظرمان استفاده می‌کردیم. ما اگر چنانچه در آمریکای لاتین بودیم ممکن بود از انجیل همان چیزها را بیرون بیاوریم و استفاده کنیم. از طرف دیگر به همین دلیل که ما اول مبارز بودیم یعنی با تضاد فقر و ثروت آشنا بودیم و با سلطه و حاکمیت این سیستم قصد مبارزه داشتیم طبیعی است از چیزی که به آن «علم انقلاب زمانه» می‌گفتیم یعنی مارکسیسم روی نتابیم و نسبت به آن نظر خوبی داشته باشیم. به همین دلیل انقلاب کوبا یا انقلاب چین برایمان اهمیت داشتند؛ و نه از این جهت بود که سیستم کسب قدرت از طریق حزب یا کانون‌های مسلح اهمیت داشت، برای ما این مسئله کمتر مطرح بود. نظرمان بر این بود که هر طور شرایط خودمان ایجاب می‌کند عمل کنیم، نه با دنباله‌رَوی از این یا آن تز. اینکه در سال ۵۲ رژیم می‌گفت مارکسیست‌های اسلامی پُر بی‌راه نمی‌گفت. به‌خاطر اینکه ما تکّه‌بریده‌هایی از مارکسیسم و تکّه‌بریده‌هایی از اسلام را کنار هم می‌گذاشتیم. برای ما پیش بردن امر مبارزهٔ اجتماعی و رها شدن از آن چیزی که ما آن را خلاف عدالت اجتماعی و خلاف انسانیت می‌دانستیم یعنی امپریالیسم، استعمار، استبداد و استثمار مهم بود؛ بنابراین به نظرمان راه‌های پیموده‌شده در چین، کوبا، شوروی و تجربهٔ انقلاب اکتبر کاملاً قابل‌مطالعه و آموزنده بود.[۶۱]

انشعاب سال ۱۳۵۴ به‌طور کلی ضربات مهلکی را بر این سازمان وارد کرد. ساواک طی مدت کوتاهی توانست شمار بسیاری از افراد و گروه‌های پراکنده مارکسیست و مذهبیِ وابسته به سازمان مجاهدین را کم‌کم شناسایی کند و از بین ببرد؛ به‌طوری‌که از میانه‌های سال ۱۳۵۵ دیگر در عمل سازمانی وجود نداشت. از سوی دیگر انشعاب در سازمان مجاهدین باعث شد که برخلاف دوره‌های قبل اتحاد راهبردی بین نیروهای مارکسیست و مذهبی در رویارویی با شاه از بین رفته و جای خود را به بدبینی شدید و مرزبندی دقیق بین مارکسیست‌ها و مذهبی‌ها بدهد. گروه‌های مسلح مذهبی جدید برخلاف قبل، از همکاری با نیروهای مارکسیست به‌خاطر باورهای ضددینی و ترس از خیانت آن‌ها پرهیز می‌کردند. گفته شده که سرخوردگی مجاهدین از پشتیبانی روحانیان و ناتوانی در جذب روشنفکران جدید که غیرمذهبی بودند از جمله علل گرایش نهایی سازمان به مارکسیسم می‌باشد.[۵۹][۶۰]

پس از این رخداد، برخی از روحانیان (از جمله طالقانی، منتظری، ربانی شیرازی، مهدوی کنی، انواری، لاهوتی، و رفسنجانی) که از پیش در زندان درگیری‌هایی با زندانیان مارکسیست داشتند، در اطلاعیه‌ای در اسفند ۱۳۵۴ با اشاره به نجاست کفار، اعلام کردند که تمامی زندانیان مسلمان باید از هرگونه ارتباط با مارکسیستها (غذا خوردن، تماس بدنی، وسایل مشترک زندانیان هم‌بند، ...) پرهیز کنند.[۶۲]

پس از انقلاب اسلامی ایران

دیدار مسعود رجوی و موسی خیابانی با روح‌الله خمینی

روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ آخرین سری زندانیان سیاسی سازمان مجاهدین از زندان قصر آزاد شدند، مسعود رجوی در اولین سخنرانی پس از آزادی از زندان در ۴ بهمن ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران بر شعار «پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران» تأکید کرد و گفت «مگر می‌شود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روئیدن لاله‌ها شد، و مگر می‌شود ملتی را تا به ابد اسیر نگه داشت؟ مگر می‌شود خلقی را تا به ابد در زنجیر نگه داشت؟ نه … نه …»[۶۳][۶۴]

در پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، مجاهدین خلق این واقعه را به رهبر انقلاب (سید روح‌الله خمینی) و ملّت ایران تبریک گفتند[۶۵] و او را «امام» نامیدند.[۶۶] مسعود رجوی که مدتی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه، در ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان آزاد شده و ریاست سازمان مجاهدین را به عهده گرفته بود، به همراه موسی خیابانی به دیدار سید روح‌الله خمینی رفتند. مجاهدین با استفاده از فضای آزادتری که پدید آمده بود، با بالا گرفتن تب فعّالیت‌های سیاسی همچون سایر احزاب به‌سرعت رشد کرد. دیدگاه‌ها و نگرش‌های مختلف احزاب و گروه‌ها پیرامون نوع حکومت پس از سرنگونی حکومت پهلوی، مطالبات قومی و درخواست فدرالیسم در میان برخی اقوام ایران، دخالت برخی دولت‌های خارجی و نهایتاً ضعف نهادهای مدنی و فرهنگ فعّالیت دموکراتیک، تب شدید فعّالیت‌های سیاسی در ایران پس از انقلاب را به سمت تنش و درگیری مسلحانه پیش برد. مرگ سید محمود طالقانی، باعث افزایش تنش میان دو طرف گردید، چرا که با توجّه به محبوبیت فراوان او در میان مجاهدین و مقبولیتش در بین روحانیون سنتی و دیگر گروه‌های مذهبی، دعوت او به آرامش ممکن بود کارساز واقع شود.[نیازمند منبع]

پس از انقلاب سازمان مجاهدین خلق با نام رسمی «جنبش ملی مجاهدین» فعّالیت خود را آغاز کرده و در تراکت‌های رسمی نیز خود را به همین نام می‌خواند.[۶۷][۶۸][۶۹]

فاز سیاسی سازمان

در پی تعیین صلاحیت نامزدهای اولین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸، مسعود رجوی به‌عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت. این گروه طی نامهٔ سرگشاده‌ای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها، که منحرف نامیده بود، شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد. متعاقباً در تاریخ ۲۹ دی، از سید روح‌الله خمینی دربارهٔ انتخابات ریاست جمهوری و اعتقاد نامزدها به قانون اساسی، پرسشی به عمل آمد و وی در پاسخ نوشت:

کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت نداده‌اند، صلاحیت ندارند، رئیس‌جمهور ایران شوند

تلگراف سازمان مجاهدین خلق ایران به روح‌الله موسوی خمینی

با اعلام نظر خمینی، رجوی از دور انتخابات کنار رفت و سازمان مجاهدین خلق تلویحاً وزارت کشور را در این امر مقصر قلمداد کرد.[۷۰] از آن روز به بعد، مجاهدین به‌صورت علنی به محکوم کردن حکم خمینی پرداختند و مقامات دولتی نیز در پاسخ، به توقیف روزنامهٔ مجاهدین، که فروش آن ۱۶ برابر بیشتر از روزنامهٔ روحانیون حاکم (حزب جمهوری اسلامی) بود،[۷۱] بازداشت چندین تن از سران آن سازمان و ممنوع اعلام کردن فعّالیّت آن‌ها پرداختند. اتفاقات دیگری همچون دستگیری محمدرضا سعادتی، یکی از مهم‌ترین اعضای سازمان، آن هم به اتهام جاسوسی، وضعیت را وخیم‌تر کرد.

در این مرحله، یعنی بعد از سرنگونی نظام سلطنتی، تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که مجاهدین به آن فاز سیاسی می‌گویند، برنامهٔ کار مجاهدین فعّالیت افشاگرانهٔ سیاسی بود. در همین ایام نشریهٔ مجاهد که ارگان رسمی سازمان مجاهدین بود با تیراژ قریب به ۵۰۰ هزار نسخه در سراسر کشور منتشر می‌گردید.[۷۲]

پیشنهاد سازمان مجاهدین خلق در مورد استفاده از سفارت‌خانه‌های آمریکا و اسرائیل، ۱۹ آبان ۱۳۵۸

قیام مسلحانه

مسعود رجوی از چند ماه پیش از وقایع خرداد ۱۳۶۰ در مصاحبه‌ای در اسفندماه ۵۹ پیش‌بینی کرده بود که در صورت عدم تشکیل «یک مجلس واقعاً ملی فراگیر» به‌معنی مجلسی که شامل اعضای سازمان باشد، «خبری از زندگی مسالمت‌آمیز در کار نخواهد بود.» به‌گفتهٔ سعید حجاریان، در اسنادی که سال ۶۶ از سازمان مجاهدین به دست آمد، مسعود رجوی تحلیل کرده بود که اگر با بنی‌صدر متحد شود «قطعی است که می‌تواند رژیم را جارو کند» و پیشنهاد کرده بود که با ریختن نیروها به خیابان بنی‌صدر را تحریک به مقابله با رژیم کنند. ابراهیم یزدی، گفته‌است که رهبری سازمان پیش‌تر از وقایع خرداد ۱۳۶۰ دچار «تخیّلات انقلابی» شده بود و در دیداری به او گفته بودند که می‌خواهند «تجربهٔ انقلاب را تکرار کنند» اما او به‌صراحت به آن‌ها گفته‌است «شما اشتباه می‌کنید.. امروز بدنهٔ جامعه با شما نیست. شما یک گروه اقلیت و کوچکی هستید و اگر بخواهید این کارها را بکنید… متلاشی خواهید شد.» کیهان در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ نوشت که مجاهدین خلق انتظار سقوط بنی‌صدر و عدم حمایت مردم از او را نداشتند و به همین دلیل به شیوهٔ نهایی خود که جنگ مسلحانه با نظام بود روی آوردند. به‌گفتهٔ یکی از مسئولان حفاظت مرکزی سازمان، مسعود رجوی از قبل طی سفرهایی نظر مساعد دولت‌های خارجی از جمله عراق، فرانسه و آمریکا را برای قیام مسلحانه به دست آورده بود.[۷۳]

اتحاد با بنی‌صدر و آغاز مبارزهٔ مسلحانه

به دنبال کشمکش‌ها و اختلاف نظرهای رئیس‌جمهور وقت، ابوالحسن بنی‌صدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، از آن‌جا که او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیش‌تر هیچ‌گاه به ایجاد یک حزب یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق که پیش‌تر از آن‌ها به شدت انتقاد کرده بود، متحد شد.[۷۴] در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در اختفا به سر می‌برد، مردم را به قیام فراخواند.[۷۵] مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۹، از بنی‌صدر حمایت کرده و در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ از هوادارانشان خواستند تا علیه نظام به خیابان‌ها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات خشونت‌آمیزی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد. در تهران حدود پانصد هزار نفر در خیابان‌ها به دادن شعار و اعتراض و درگیری با نیروهای نظام پرداختند.[۷۱][۷۶] نظام نیز با اعلام خمینی، مبنی بر اینکه «آنان که علیه حاکمان شرع حرف می‌زنند، با اسلام به مبارزه می‌پردازند»، به سرعت عکس‌العمل نشان داد. چنان‌که تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند.[۷۷] روز بعد، بنی‌صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط خمینی، به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام، صادر شد و به این ترتیب رقابت‌های سیاسی وارد عرصهٔ خشونت‌آمیزی گشت.[۷۸]

بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی

در روز ۷ تیر ۱۳۶۰ در حالی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، دبیرکل حزب و رئیس دیوان عالی کشور بهشتی، چهار تن از وزرای کابینهٔ دولت، ۲۳ نمایندهٔ مجلس و چندین تن از دیگر مقامات ترور شدند.[۷۹] مدتی بعد کرسی ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی سپرده شد و به سمت دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. هم چنین وی محمدجواد باهنر را به مقام نخست‌وزیری خویش برگزید. مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر که در خفا به سر می‌بردند، توسط خلبان اختصاصی شاه سابق ایران، بهزاد معزی، طی یک عملیات پروازی از پایگاه یکم شکاری مهرآباد به وسیلهٔ یک جت مسافربری از کشور خارج و در فرودگاه پاریس فرود آمدند.[۸۰] رجوی و بنی‌صدر به همراه برخی گروه‌های دیگر، آغاز فعّالیت شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی اعلام کردند.[۸۱]

بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری ایران

دو ماه پس از حادثهٔ بمب‌گذاری هفتم تیر، در انفجار مهیب دیگری در دفتر نخست‌وزیری به تاریخ ۸ شهریور، رجایی رئیس‌جمهور و باهنر نخست‌وزیر ایران ترور شدند. گرچه هیچ گروهی مسئولیت بمب‌گذاری‌ها را برعهده نگرفت، اما جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق را عامل این اقدامات اعلام نمود. با این وجود مجاهدین مسئولیت دیگر ترورها را پس از عزل بنی‌صدر پذیرفتند. از جمله ترورهایی که در فاصله چند ماه اتفاق افتاد، می‌توان به ترور امام جمعهٔ شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و باختران، یک استاندار، سرپرست زندان اوین، تنی چند از قضات دادگاه‌های انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمان‌های انقلابی اشاره کرد.[۸۲]

درگیری با نیروهای سپاه پاسداران

در ماه شهریور ۱۳۶۰، مجاهدین، هواداران جوان خود را برای اعتراض و درگیری مسلحانه با عوامل حکومتی به خیابان‌ها فرستادند. در تاریخ ۵ مهر ماه ۱۳۶۰ آنان از تیربار و موشک انداز آر پی جی علیه نیروهای سپاه پاسداران استفاده نموده و برخی از گروه‌های کوچک‌تر چپ‌گرا همچون چریک‌های فدایی، دست به اقدامات چریکی مشابهی زدند.[نیازمند منبع] حکومت وقت در پاسخ به اقدامات مسلحانه، نیروهای ضداطلاعاتی سپاه را بسط داد و در ابعادی وسیع به دستگیری بسیاری از اعضای گروه و افراد مشکوک به همکاری با آنان شد.

در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای سپاه پاسداران موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محلهٔ زعفرانیه شده و پس از محاصرهٔ آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان، آذر رضایی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی، همسر اول مسعود رجوی، کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف نیز به اسارت درآمد. این واقعه از سوی مجاهدین به «عاشورای مجاهدین» نامیده شد.[۸۳]

با وجود وقوع حوادث خشونت‌آمیز سال ۱۳۶۰ و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، برخلاف پیش‌بینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن به وسیلهٔ عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیم‌گیری نیز در اختیار آنان قرار گرفته و فضای سیاسی کشور بسته شد. بدین ترتیب، همه گروه‌های سیاسی، جز آن‌هایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند.[۸۴]

انتقال به عراق

استقبال رسمی از مسعود رجوی (راست) توسط رئیس‌جمهور سابق عراق صدام حسین (چپ)

در سپتامبر ۱۹۸۰ این گروه با انتقال به عراق، شروع به مبارزه علیه ایران با همکاری ارتش بعث عراق نمودند.[۸۵] در سال ۱۹۸۶ میلادی دولت فرانسه مجاهدین را به خروج از پاریس مجبور کرد و از آن پس مرکز استقرار آن‌ها شهر بغداد پایتخت عراق شد. مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، در استان دیاله اقدام کردند. این شهر که شهر اشرف نامیده می‌شد، مرکز اقامت مجاهدین بود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف ضد ترور از سال ۲۰۰۳ تا اول ژانویه ۲۰۰۹ توسط آمریکائی‌ها حفاظت می‌شد. دولت عراق از ۱ ژانویه سال ۲۰۰۹ مسولیت ادارهٔ قرارگاه اشرف را به دست گرفت که این موضوع باعث نگرانی ساکنان این اردوگاه و حامیان آن‌ها شد.[۸۶]

پس از انتقال اعضا به عراق، زوج‌ها ملزم به جدایی از یکدیگر شدند و سازمان فرزندانشان را به اروپا منتقل کرد.[۸۷] بسیاری از آنان دیگر فرزندانشان را ندیدند. یک بازدیدکنندهٔ اروپایی از قرارگاه اشرف می‌گوید:

حدود دو دهه پیش، خانواده‌هایی که در این اردوگاه زندگی می‌کردند منحل شدند؛ زوج‌های متأهل به اجبار از هم طلاق گرفتند و بچه‌های آنان به خارج فرستاده شدند و بسیاری از آنان در حال حاضر با هواداران گروه در کشورهای غربی زندگی می‌کنند که سرگرم پرورش این کودکان براساس عقاید مجاهدین خلق هستند که یک ناظر بی‌طرف از آن به عنوان نوعی فرقه یاد کرده‌است.[۸۸]

پس از بازگشت مسعود رجوی در سال ۱۳۶۵ به عراق، در سال ۱۳۶۶ مجاهدین، ارتش آزادی‌بخش ملی را به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، تأسیس کرده و در سراسر مرز ایران و عراق، با همراهی با ارتش عراق در جنگ عراق علیه ایران، دست به تهاجم علیه نیروهای نظامی ایران زدند و تا مرداد ۱۳۶۷ بیش از صد رشته عملیات نظامی علیه سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی انجام دادند.[۸۹]

این سازمان هم چنین متهم به همکاری با صدام در سرکوب و قتل‌عام کردها و شیعیان عراق در انتفاضه شعبانیه است. هرچند که سازمان این اتهام را رد می‌کند.[۹۰]

عملیات نظامی مستقیم علیه ایران

چندی پس از انتقال اغلب نیروهای سازمان به عراق و تغییر استراتژی جنگ چریکی به جنگ کلاسیک، در آخرین سال جنگ ایران و عراق و در شرایطی که توان نظامی ایران در پی چندین سال جنگ فرسایشی و توان اقتصادی و روحی ایرانیان با کاهش بسیار شدید درآمدهای نفتی شدیداً تحلیل رفته‌است، سازمان مجاهدین، رویارویی علنی با نیروهای ایرانی در جبهه‌ها را آغاز می‌کند. [نیازمند منبع]

عملیات آفتاب

این عملیات برای اول فروردین سال ۱۳۶۷ در اطراف شوش برنامه‌ریزی شده بود، امّا درگیری دو تن از نیروهای شناسایی سازمان و دستگیر شدن آن‌ها توسط نیروهای ایرانی، منجر به تردیدهایی پیرامون لو رفتن احتمالی عملیات و تعویق یک هفته‌ای آن شد. نهایتاً این عملیات در ۸ فروردین آغاز شد.[۹۱]

در جریان این عملیات و بر اساس ادعای مجاهدین، تلفات وارده به لشکر ۷۷ خراسان ۳۵۰۰ تن کشته و مجروح و ۵۰۸ اسیر، بیان می‌شود[۹۱] و مقدار زیادی تجهیزات جنگی به غنیمت آنان درآمد. مجاهدین تعداد تلفات خود را ۱۲۳ نفر گزارش داده و پس از اجرای عملیات منطقه را ترک و به خاک عراق بازگشتند.[۹۱]

عملیات چلچراغ

سه ماه پس از عملیات آفتاب که مجاهدین را در موقعیت سیاسی و تبلیغاتی مناسبی قرار داد، در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷، سازمان عملیات چلچراغ را اجرا می‌کند. هدف از این عملیات تصرف شهر مهران است که محقّق می‌شود. این عملیات در ابتدا به صورت مشترک بین تیپ‌های زرهی عراق و پیاده سازمان مجاهدین شروع شد. این تهاجم در چهار محور به‌طور ۵۰ کیلومتر و عمق ۲۰ کیلومتر صورت گرفت. گفته می‌شود شب قبل از آغاز عملیات، ارتش عراق اقدام به آتش بر روی محورهای منطقه می‌کرد.

مجاهدین برای حمله و تصرف مهران از از چهار محور به شهر مرزی مهران هجوم برده و شهر را تصرف کردند.

بنا به ادعای سازمان مجاهدین در عملیات چلچراغ لشکر ۱۶ زرهی قزوین، لشکر ۱۱ سپاه پاسداران و گردان‌های مختلف توپخانه و کاتیوشای حکومت اسلامی به‌طور کامل از بین رفته و ۸ هزار تن از نیروهای نظامی کشته و زخمی شدند. ۱۵۰۰ نفر نیز در داخل این عملیات اسیر شدند.[۹۱] پس از انجام عملیات و تصرف مهران، نیروهای سازمان اقدام به جمع‌آوری تجهیزات و وسایل خود کرده و در ظرف دو روز به پشت مرزهای عراق برگشتند.[۹۱]

منابع ایرانی ضمن پذیرش شکست در مهران، اعلام کردند که پیروزی مجاهدین ناشی از پشتیبانی ارتش عراق و استفاده از تسلیحات شیمیایی بوده‌است.[۹۲]

عملیات فروغ جاویدان

تصویری از چند فرد کشته‌شده وابسته به سازمان مجاهدین خلق طی عملیاتی که سازمان مجاهدین از آن با عنوان «فروغ جاویدان» و دولت ایران از آن با عنوان «مرصاد» یاد می‌کند.

شش روز پس از قبول قطعنامهٔ آتش‌بس توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با بهره‌برداری از ضعف شدید روحیهٔ نیروهای ایرانی، مجدداً به خرمشهر حمله کرده و تا آستانهٔ تصرّف آن پیش می‌روند، سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز می‌کند.

مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آن‌جا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.»

هدف مجاهدین از این عملیات تصرف تهران اعلام شد امّا برخلاف دو عملیات قبلی، به شکست گسترده و تلفات شدید سازمان منتهی می‌شود. مطابق اعلام رسمی مجاهدین ۱۳۰۴ نفر از اعضای آن طی این عملیات کشته شدند. هاشمی رفسنجانی در این مورد می‌گوید: «تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آن‌ها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارک‌چی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام»

این آخرین فرصتی بود که از سوی صدام به مجاهدین برای تجزیهٔ بخشی از خاک ایران و ایجاد یک منطقهٔ خودمختار داده شده بود.[۹۳][۹۴]

عملیات مرصاد

عملیات مرصاد، پاتک نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان است.

این عملیات در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ هجری شمسی، با رمز «یا علی» و در منطقه اسلام‌آباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، با فرماندهی علی صیاد شیرازی آغاز شد.[۹۵]

نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران ابتدا مسیر ستون‌های زرهی مجاهدین خلق را سد کردند. سپس نیروها را پشت سر مجاهدین یورش هوایی کردند. آنگاه بالگردهای هوانیروز ارتش با سلاح‌های ضد تانک به ستون زرهی مجاهدین یورش بردند و هواپیماهای اف-۵ پایگاه ۴ شکاری نیروی هوایی پایگاه دزفول به فرماندهی خلبانان عبدالحمید نجفی و علیرضا آیینی هم ستون زرهی مجاهدین را بمباران کردند. در انتها نیروهای زمینی سپاه به باقی‌مانده نیروهای مجاهدین حمله کردند.[۹۶]

برخی کارشناسان جنگ و فرماندهان نظامی در ایران، ترور علی صیاد شیرازی فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش را به دلیل تدابیر وی در عملیات مرصاد و شکست سنگین مجاهدین خلق در این عملیات تفسیر می‌کنند.[۹۷]

اعدام اعضای زندانی در سال ۱۳۶۷ توسط حکومت ایران

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در هجدهم ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی، توسط ایران، برای آتش‌بس جنگ هشت ساله بین این کشور و عراق، در ۲۴ ژوئیه، سازمان مجاهدین خلق، برای براندازی دولت اقدام به حمله‌ای گسترده به مرزهای غربی و جنوب غربی ایران تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» نمود و جمهوری اسلامی در پاسخ به این حمله، «عملیات مرصاد» را به اجرا گذاشت. اگرچه عملیات نظامی مجاهدین به راحتی توسط نیروهای ایرانی خنثی شد، امّا دستاویزی برای مقامات حکومتی فراهم کرد تا بسیاری از مخالفان سیاسی از جمله مجاهدین را که چندین سال پیش از آن دستگیر و محکوم شده بودند را به صورت فیزیکی حذف نمایند.[۹۸][۹۹][۱۰۰] حسین‌علی منتظری، که هنگام اعدام‌ها از مقامات بلندپایهٔ جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بود، بعدها در خاطرات خود مطالبی دربارهٔ آن اعدام‌ها نگاشت که نشان می‌دهد دستور اعدام تمامی زندانیان سیاسی که تا آن زمان بر عقیدهٔ خود پابرجا بودند، توسط خمینی، در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ صادر شده‌است.[۱۰۱] بنا به گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر، این اعدام‌ها که در اقصی نقاط ایران به انجام پیوست، اغلب در نقاطی بسیار دور از محل حمله و شامل زندانیان سیاسی از جمله تعداد نامعلومی زندانیان عقیدتی که پیشتر سال‌ها در زندان به سر می‌برده‌اند بوده‌است. بدین دلیل این افراد نمی‌توانستند نقشی در حمله یا جاسوسی ایفا کرده باشند. بسیاری از آنان پیش از اعدام، محاکمه و به مدت‌های مختلفی به حبس در سال‌های آغازین دههٔ هشتاد محکوم شده بودند و در فعّالیت‌های غیرخشونت‌آمیز از جمله پخش روزنامه یا اعلامیه یا تظاهرات شرکت داشتند و بسیاری نیز در زمان دستگیری دانشجو یا دانش‌آموز و کم سن و سال بوده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل طی سال ۱۹۸۱ این اعدام‌ها را ثبت کرده‌است. گزارش‌ها حاکی است که محاکمه‌ها در صورتی که اصلاً محاکمه‌ای در کار می‌بود، شتاب‌زده انجام می‌شد و به متهمان امکان تعیین وکیل یا دفاع از خود داده نمی‌شد. در میان قربانیان آن سال تعداد زیادی از نوجوانان و زنان وجود داشتند[۱۰۲] اکثریت اعدام‌شدگان آن سال از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند، اما صدها عضو و هوادار گروه‌های سیاسی دیگر از جمله سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (جناحهای مختلف)، حزب توده، حزب دموکرات کردستان، راه کارگر و دیگران نیز به‌همراه آنان اعدام گشتند.[۹۸]

انقلاب ایدئولوژیک

پس از شکست در عرصه جنگ با ایران مسعود رجوی دستور انقلاب ایدئولوژیک را صادر کرد. در انقلاب ایدئولوژیک جدایی اجباری اعضای متأهل، فرستادن فرزندان این افراد به اروپا و برگزاری جلسات اعتراف به گناهان در حضور جمع به اعضای سازمان تحمیل شد.[۱۰۳] در این فرایند به اعضای سازمان گفته می‌شده که آن‌ها در صورت تبعیت از رجوی مسئولیتی در برابر خدا نخواهند داشت زیرا رجوی مسئولیت پیروانش را بر عهده خواهد گرفت.[۱۰۴] [نیازمند منبع] یرواند آبراهامیان بر این عقیده است که در اوایل سال ۱۳۶۷(۱۹۸۷ میلادی) سازمان مجاهدین خلق همه ویژگی‌های اصلی یک فرقه مذهبی - سیاسی را دارا بود. رهبری ستایش شده که عنوان رسمی رهبر یا مسئول اول و به‌طور غیررسمی امام نامیده می‌شد. لقب امام حال شباهت زیادی به لقب امام زمان منجی مورد انتظار شیعیان دارد. رجوی با اشاره قلم شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق را منحل کرد و شورایی پانصد نفره را جایگزین آن کرد. مجاهدین سلسله مراتبی خشک خلق کرد که در آن دستورات از بالا میِآمد و افراد رده پایین سازمان وظیفه‌ای جز اطاعت کردن بدون پرسش زیاد ندارند. سازمان کتابچه‌های راهنمای خاص خودش، فهرست سانسور و البته یک ایدائولوژی منقرض را تولید کرد. ایدائولوژی سازمان به رغم اینکه این موضوع را تکذیب می‌کرد عبارت بود از ترکیب پیام‌های مذهب تشیع با علوم اجتماعی مارکسیستی.[۱۰۵]

وضعیت بعد از حملهٔ آمریکا به عراق

بعد از خاتمهٔ جنگ، مجاهدین کلیهٔ نیروهای خود را در قرارگاه اشرف متمرکز نمودند. مسعود رجوی رهبر گروه از آن زمان به بعد دیده نشده و به احتمال فراوان کشته شده‌است.[۹۰] گرچه سازمان مجاهدین با پخش پیام‌هایی منسوب به وی مدعی زنده بودن اوست. این شهر موضوع اصلی‌ترین اختلاف بین مجاهدین و جمهوری اسلامی بود. جمهوری اسلامی تلاش‌های زیادی برای منحل کردن و اخراج اعضای مجاهدین یا بازگرداندن آن‌ها به ایران چه مستقیماً و چه از طریق افراد وابسته به خود در دولت عراق به کار بست. متقابلاً مجاهدین نیز دست به کمپین گسترده‌ای در میان مردم عراق زدند تا حمایت‌هایی را کسب نمایند؛ از جمله اعلام نمودند که ۵ میلیون و دویست هزار نفراز مردم عراق با امضای بیانیه‌ای، حمایت خودشان را از مجاهدین اعلام کرده و خواهان خلع ید از جمهوری اسلامی در عراق شدند. در این حال مشاور امنیت ملّی عراق اعلام کرد که دولت عراق به اعضای گروه مجاهدین خلق اعلام کرده‌است که دو راه بیش‌تر ندارند، یا این که به ایران بازگردند یا کشور دومی را برای حضور خود انتخاب کنند، چرا که تحت هیچ شرایطی دیگر نمی‌توانند در خاک عراق بمانند.[۱۰۶] با شروع انتقال اکثر ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی آخرین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ میلادی از قرارگاه اشرف خارج،[۱۰۷] و بیشتر از ۲۰۰۰ نفر از اعضای این گروه در لیبرتی ساکن شدند.[۱۰۸][۱۰۹] با این حال همچنان شمار اندکی از اعضا در اردوگاه ماندند که در پی حمله‌ای در سپتامبر ۲۰۱۳ این اردوگاه به‌طور کامل تخلیه شد.[۱۱۰] در نهایت در سال ۱۳۹۵ کمپ لیبرتی تعطیل شد و آخرین افراد سازمان مجاهدین خلق ایران به کشورهای اروپایی و بیشتر به آلبانی کمپ تیرانا منتقل شدند.[۱۱۱]

تعیین شدن به عنوان سازمان تروریستی

کشورهایی که سازمان را تروریستی می‌دانند

کشورهایی که سازمان را تروریستی می‌دانستند

بعد از آن که محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران انتخاب گردید، سیاست‌مداران آمریکایی در دولت وقت آمریکا، یعنی دولت کلینتون که سالیان به دنبال جناح میانه‌رویی درون نظام جمهوری اسلامی بودند، از انتخاب محمد خاتمی استقبال کرده و برای نزدیک شدن به وی و بنا به درخواست وی به منظور نشان دادن حسن نیّت خود، نام سازمان مجاهدین را در لیست سازمان‌های تروریستی قرار دادند. در همان اوان، مارتین ایندیک، معاون وزارت خارجهٔ آمریکا در امور خاور نزدیک، به این واقعیت اذعان نمود. این واقعیّت توسّط مقامات دیگری از ایالات متّحده نیز اذعان شده‌است.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱] بار دیگر در تاریخ ۱۲ ژانویه سال ۲۰۰۹ وزارت امور خارجه آمریکا، مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی شناخت.[۸۶]

خروج از فهرست سازمان‌های تروریستی و واکنش‌ها

در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۹، یک دادگاه استیناف در واشینگتن دی سی آمریکا حکم کرد که نگه داشتن سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا اشتباه بوده‌است و اینکه وزارت خارجه آمریکا می‌باید در این نامگذاری تجدید نظر کند. این موضوع برای این سازمان که ۱۳ سال برای خارج شدن از لیست تروریستی آمریکا تلاش می‌کرد یک پیروزی بزرگ محسوب می‌شود.[۴۳][۱۲۲][۱۲۳]

روز دوشنبه، ۷ بهمن ۱۳۸۷، شورای وزیران اتحادیه اروپا با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتحادیه اروپا موافقت کرد.[۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] مریم رجوی در اطلاعیه‌ای که از سوی شورای ملی مقاومت صادر گردید گفت:

با لغو برچسب تروریستی سیاست استمالت اروپا در هم شکست و چرخهای تغییر در ایران با شتاب مضاعف شروع به حرکت خواهند نمود.

پیش از آن نیز در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۷، دادگاه ویژه‌ای در بریتانیا رأی داد که دولت این کشور، بایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف و فعّالیت‌شان را در بریتانیا قانونی اعلام کرد.[۱۲۴][۱۲۵] بیش از ۱۰۰ عضو پارلمان اروپا از باراک اوباما خواستند که نام مجاهدین خلق را از لیست سازمان‌های تروریستی آمریکا حذف نماید. قانون‌گذاران در نامه‌ای گفتند که سازمان مجاهدین خلق ایران به‌وضوح نشان داده‌است که دشمن بنیادگرایی اسلامی است.

کمیتهٔ پارلمانی ایران آزاد روز ۱۵ مه ۲۰۰۹ اعلام کرد:

در یک کنفرانس مطبوعاتی در مجلس عوام بریتانیا، اعلام شد که بیش از ۱۸۰ نماینده از هر دو مجلس و از احزاب مختلف با ارسال نامه‌ای به پرزیدنت باراک اوباما از وی خواهان حذف نام گروه اصلی آپوزیسیون ایرانی، سازمان مجاهدین خلق ایران، از لیست سازمان‌های تروریستی خارجی گردیدند. لرد کوربت، رئیس کمیتهٔ پارلمانی ایران آزاد اعلام کرد قانون‌گذاران بریتانیایی بخشی از ۵۰۳ پارلمان اروپایی هستند که ابتکار عمل جدید در رابطه با اتخاذ سیاست جدید در قبال ایران را به آمریکا پیشنهاد کرده‌اند.

اقدام اتحادیه اروپا با اعتراض جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. قشقایی سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران گفت: «این مسئله برخورد کاملاً دوگانه و گزینشی با موضوع تروریسم را نشان می‌دهد. اتحادیه اروپا که در راستای سیاست تروریسم خوب و تروریسم بد، حرکت می‌کند، علاوه بر جنایاتی که منافقین در ایران و عراق انجام داده‌اند کاملاً واضح و روشن است که این گروهک فرقه‌گرا، جزئی از تروریسم هستند و دستشان به خون ۱۶ هزار ایرانی آغشته‌است.»[۱۲۶]

الیزابت روبین در مقاله‌ای در روزنامهٔ نیویورک تایمز بر این نکته تأکید کرده بود که حذف این گروه از سازمان‌های تروریستی اقدامی اشتباه خواهد بود. وی در مورد توضیح در مورد این گروه نوشت:

می‌دانید، آن‌ها گروهی از شیعه‌های مارکسیست در زمان آیت‌الله خمینی بودند که علیه محمد رضا پهلوی در ایران به پاخاستند. اما از زمان پیروزی انقلاب در سال ۱۹۷۹ علیه حکومت ایران فعالیت کردند. آن‌ها بخشی از گروهی بودند که دیپلمات‌های آمریکایی را در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفت. ۷ آمریکایی را کشتند. پس از انقلاب به فرانسه پناهنده شدند امّا پاریس آن‌ها را در سال ۱۹۸۶ اخراج کرد و به این ترتیب این گروه در عراق مستقر شد و در جنگ ایران و عراق در کنار صدام حسین علیه مردم ایران قرار گرفت. سپس به گمان من مریم و مسعود رجوی به دلایل مذهبی با یکدیگر ازدواج کردند. اما آن‌ها همگان را به طلاق وامی‌دارند و شما در این گروه نمی‌توانید روابط دوستانه داشته باشید. نمی‌توانید ازدواج کنید و به‌طور کلی تمامی انرژی و عشق شما به مسعود و مریم رجوی منتقل می‌شود که قصد تغیر رژیم در ایران را دارند.

[۱۲۷][۱۲۸]

خروج از «فهرست گروه‌های تروریستی»

سازمان مجاهدین خلق از طریق لابی‌ها و آکسیون‌های برنامه‌ریزی شده و صرف هزینه‌های هنگفت، سعی در جلب شخصیت‌های پرنفوذ سیاسی به عنوان «حامی» خروج نام این گروه از «فهرست گروه‌های تروریستی» در اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا کرده‌است.[۱۲۹]

به عنوان نمونه شرکت اکین گامپ استراوس هائور اند فد با بیش از ۸۰۰ وکیل دادگستری که در استخدام دارد، نقش مهمی را در حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از «فهرست گروه‌های تروریستی اتحادیه اروپا» داشت. روزنامه نیویورک تایمز، هزینه این شرکت لابی‌گر در آن دعاوی به نفع سازمان مجاهدین را چندین میلیون دلار برآورد کرده‌است.[۱۳۰]

همچنین، روزنامه نیویورک تایمز نوشت که برخی افراد و سیاستمداران آمریکایی که در میانشان از مدیران سابق سازمان سیا و اف‌بی‌آی نیز دیده می‌شود از مجاهدین خلق برای حضور در اجتماعات و سخنرانی و حمایت‌های سیاسی رشوه می‌گیرند. «جیمز ولسی» و «پورتو گاس» از رؤسای سابق سیا، «لوئیس جی. فری» مدیرکل سابق اف‌بی‌آی، «تام ریچ» وزیر امنیت ملی در دولت جورج بوش، «مایکل بی. موکیزی» دادستان کل سابق و ژنرال «جیمز جونز» اولین مشاور امنیت ملی در دوره باراک اوباما از جمله این افراد هستند.[۱۳۱]

ادوارد رندل، فرماندار پیشین ایالت پنسیلوانیا در ایالات متحده آمریکا که به نفع خروج نام این گروه از «فهرست گروه‌های تروریستی» در ایالات متحده آمریکا فعّالیت و در همایش‌های طرفداران این سازمان سخنرانی می‌کند، دریافت مبلغ ۱۵۰ هزار دلار را به عنوان «حق سخنرانی» به نفع این سازمان تأیید کرده‌است.[۱۳۲]

حکم جلب دادگاه عراقی برای ۳۹ مقام سازمان مجاهدین

دادگاهی در عراق روز ۲۰ تیر ۱۳۸۹، حکم دستگیری ۳۹ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، از جمله مریم و مسعود رجوی، رهبران این گروه، را به اتهام «جنایت علیه بشریت» صادر کرد.[۱۳۳] اتهام کمک به صدام حسین در سرکوب اکثریت شیعه و اقلیت کُرد این کشور مبنای این حکم دادگاه را تشکیل می‌دهد. در سال ۱۹۹۱ و به دنبال جنگ خلیج فارس، شورش‌هایی ضددولتی شعبانیه در جنوب و شمال عراق به راه افتاد که صدام حسین با خشونت بسیار آن‌ها را فرونشاند. سازمان مجاهدین خلق هرگونه کمک به صدام حسین در فرونشاندن این شورش‌ها را تکذیب می‌کند. خبرگزاری رویترز از قول یکی از سخنگویان این سازمان «تصمیم دادگاه عراقی را سیاسی و آخرین هدیه دولت نوری المالکی به دولت ایران» توصیف کرد.[۱۳۴]

انتخاب دبیرکل سازمان (۱۳۹۶)

مریم رجوی

کنگره سراسری سازمان مجاهدین خلق ایران هم‌زمان به مناسبت پنجاه و دومین سالگرد تأسیس سازمان روز چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ در تیرانا پایتخت آلبانی و ۵ پایتخت دیگر اروپایی برگزار شد. این کنگره در اجتماع خود زهرا مریخی را به عنوان دبیرکل جدید انتخاب کرد. ریاست این کنگره را زهره اخیانی به عهده داشت که از شهریور ۱۳۹۰ دبیرکل این سازمان بود. براساس آئین‌نامه داخلی سازمان مجاهدین خلق دبیرکل هر دو سال یک بار انتخاب می‌شود. این انتخابات در سه مرحله انجام می‌شود. در شور اول که در ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ برگزار شد، زهرا مریخی ۸۶ درصد آرای شورای مرکزی این سازمان را از میان ۱۲ کاندیدا به دست آورد. در شور دوم که روز ۱۲ شهریور ۱۳۹۶ در ۱۰ مرکز برگزار شد وی ۸۴ درصد آرای مسئولان و کادرهای سازمان را از میان ۴ کاندیدا کسب کرد؛ و سرانجام در شور سوم و نهایی در ۱۵ شهریور در یک رأی‌گیری علنی در اجتماع سراسری، وی به اتفاق آرا به‌عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب شد.[۳۱][۳۲][۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳]

زهرا مریخی پس از انتخاب، با دست گذاشتن بر قرآن و ادای احترام به پرچم ایران و آرم سازمان مجاهدین سوگند خورد که همواره به تعهدات سنگین این مسئولیت پایبند باشد و تمام توانایی خود و سازمانش را، برای استقرار آزادی و دمکراسی در ایران بکار بگیرد. وی قدردانی خود را از تلاش‌های سلف خود، زهره اخیانی و مژگان پارسایی، رئیس شورای مرکزی مجاهدین خلق، ابراز نمود. او تلاش‌های آن‌ها و دیگر اعضای مجاهدین خلق را در طی ۱۴ سال گذشته، در طول یکی از خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین دوره‌های سازمان در قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی، مورد ستایش قرار داد.[۱۳۶][۱۳۸][۱۳۹][۱۴۴] مریخی گفت: «سازمان مجاهدین خلق در حال حاضر دارای ۱۸ همردیف دبیرکل از جمله هفت دبیرکل سابق است.» وی همچنین نرگس عضدانلو ۳۶ ساله، ربیعه مفیدی ۳۵ ساله و نسرین مسیح ۳۹ ساله را به عنوان معاونین دبیرکل معرفی کرد.[۳۱][۱۳۵][۱۳۸]

مریم رجوی رئیس شورای ملی مقاومت ایران که در این اجتماع شرکت داشت با تبریک به مناسبت انتخاب زهرا مریخی به عنوان دبیرکل جدید مجاهدین گفت: «این یک انتخاب درخشان، در اوج دموکراتیسم و انسجام و شکوفایی و در راستای سرنگونی فاشیسم دینی است که در هم شکستن طلسم ارتجاع و اختناق را نوید می‌دهد.»[۳۲][۱۳۶][۱۳۷][۱۳۹][۱۴۰]

چرخش نگاه اقتصادی

در مرداد ماه سال ۱۳۹۲ هجری شمسی استراتژی جدیدی تحت عنوان «برنامه ۱۰ ماده ای برای آیندهٔ ایران» توسط سازمان مجاهدین خلق ایران منتشر شد که نشان از تغییر و چرخشِ دیدگاه اقتصادی این سازمان از سوسیالیسم به بازار آزاد حکایت داشت.دربند هشتم این برنامه آمده‌است: «ما مالکیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به رسمیت می‌شناسیم و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار، تمام مردم ایران باید از فرصت‌های برابر برخوردار باشند.»[۱۴۵]

ترورها

سازمان مجاهدین خلق ایران از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، اعلام مبارزهٔ مسلحانه کرد. مسعود رجوی در گزارشی گفته‌است در مرحله اول از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱، ۱۲ هزار نفر کشته شده‌اند.[۱۴۶] به همین جهت این سازمان از سوی جمهوری اسلامی ایران سازمان تروریستی محسوب می‌شود. علاوه بر عملیات‌های مسلحانه‌ای که سازمان مسئولیت آن را پذیرفته‌است، برخی ترورها و عملیات‌های نظامی دیگر هم به سازمان نسبت داده شده‌است:

ترورهای موفق

ترورهای ناموفق

ترورهای منتسب

سایر فعّالیت‌ها

  • افشای فعّالیت‌های مخفی هسته‌ای جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۲ به بعد که در نهایت منجر به صدور چهار قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعمال تحریم‌های مختلف علیه دولت جمهوری اسلامی شد.[۱۶۲][۱۶۳]
  • افشای نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی همراه با انتشار فهرست بیش از ۲۰٬۰۰۰ نفر[نیازمند منبع] از کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی. این اقدامات باعث گردیده‌است که نظام جمهوری اسلامی تاکنون ۵۴ بار توسط مجمع عمومی و کمیسیون سوم حقوق بشر ملل متحد به خاطر نقض شدید حقوق بشر در ایران محکوم گردد.[۱۶۴][نیازمند منبع]
  • انتشار فهرست ۳۲٬۰۰۰ تن، که به گفتهٔ این سازمان از مأموران و عوامل وابسته به جمهوری اسلامی در عراق هستند، همراه با شمارهٔ حساب بانکی و میزان حقوق ماهیانه هرکدام که از نیروی قدس سپاه پاسداران دریافت می‌کنند.[۱۶۵][نیازمند منبع]
  • حمایت و همراهی در گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹)[۱۶۶][۱۶۷]
  • عملیات ۱۲ بهمن در سال ۲۰۰۰ که طی آن ۱۲ عملیات علیه ایران انجام گرفت[۱۶۶]
  • حمله تقریباً هم‌زمان به سفارت ایران در ۱۳ کشور خارجی در ۱۹۹۲[۱۶۶]
  • قتل کارمندان غیرنظامی و نظامی آمریکایی مشغول در پروژه‌های دفاعی ایران در ۱۹۷۰[۱۶۶]

تظاهرات سیاسی

سازمان مجاهدین خلق اجتماعات و تظاهراتی‌هایی را در مخالف با جمهوری اسلامی ایران برگزار می‌کند و در آن‌ها اغلب از افراد غیر ایرانی با پرداخت هزینه سفر، اقامت، غذا و .. استفاده می‌کند. در برخی موارد رسانه‌ها گزارش داده‌اند که برخی از شرکت کنندگان در تظاهرات از ماهیت این سازمان یا اهداف تظاهرات بی‌خبر هستند و گاه حتی از اینکه موضوع اجتماع ایران است بی‌خبر بوده و تصور می‌کردند در مورد عراق اجتماع کرده‌اند. هرچند شاهین قبادی سخنگوی این سازمان این مطلب را رد کرده و به حکومت ایران نسبت می‌دهد، اما گزارش‌ها فراوانی از سوی رسانه‌های غیروابسته نظیر گاردین در اینباره منتشر شده‌است.[۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰] برای نمونه آلینا آلیمکووا، دختر دانشجوی قرقیز و خبرنگار آزاد سرویس قرقیزی رادیو اروپای آزاد، در مصاحبه‌ای با رادیو فردا چگونگی جذب شدن و ترغیب شدن برای سفر به پاریس و حضور در اجتماع مجاهدین خلق را تشریح کرده‌است. وی می‌گوید که یک آگهی برای سفر با پاریس با قیمتی باور نکردنی و بسیار ارزان قیمت را دیده‌است و با آگهی دهنده تماس گرفته. به وی گفته شده که با پرداخت تقریباً ۱۵۰ هزار تومان می‌تواند به پاریس برود و یک هفته در یک هتل چهار ستاره همراه با صبحانه اقامت کند به شرط آنکه تنها در یک میتینگ سیاسی حضور داشته باشد. وی می‌گوید که ۳۱ خردادماه ۱۳۹۲ ساعت ۹ شب سوار هشت دستگاه اتوبوس شده و همراه دیگر جذب شدگان که اغلب داشته بوده و شیفته هزینه پایین سر بودند به پاریس منتقل می‌شوند. قبل از حضور در میتینگ تلفن‌ها ی همراه و دوربین‌های همه گرفته می‌شود اما به آنان کوپنی برای دریافت ساندویچ و نوشیدنی رایگان ارائه می‌دهند.[۱۶۸]

افشای برنامهٔ اتمی جمهوری اسلامی

سازمان مجاهدین خلق ایران در کنفرانسی در سال ۲۰۰۲ میلادی اطلاعاتی پیرامون سایت نطنز ارائه کرده و مدعی افشای برنامه هسته‌ای ایران برای اولین بار شد. اما منابع آمریکایی و اسراییلی چندی بعد افشا کردند که این اطلاعات تماماً از منابع دیگر از جمله دستگاه اطلاعاتی اسراییل به‌دست آنان رسیده بوده‌است و همچنین پیش از این کنفرانس تصاویر ماهواره‌ای نطنز از سوی برخی سازمان‌های دیگر در آمریکا ارائه شده بود.[۱۷۱]همچنین در سال ۲۰۰۹ میلادی، این سازمان ادعاهای تازه‌ای پیرامون برنامهٔ هسته‌ای ایران ارائه داد که صحت آن را هنوز ثابت نکردند.[۱۷۲]

اتهام ترور دانشمندان هسته‌ای ایران

روزنامه گاردین سال ۲۰۱۸ در مقاله ای که به سابقه این گروه می‌پردازد و ضمن آن به شواهد دست داشتن این گروه در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، به عنوان دلایلی برخلاف غیر تروریستی خواندن این گروه اشاره می‌کند.[۱۷۳]برخی از رسانه‌های معتبر آمریکا از جمله ان‌بی‌سی، نیویورک تایمز و نشریه نیویورکر در گزارش‌هایی در سال ۲۰۱۲ میلادی، با استناد به دو مقام آمریکایی مدعی شدند که دولت اسرائیل با همکاری سازمان مجاهدین خلق در ترور دانشمندان هسته‌ای در ایران دست داشته‌است. در واکنش، مقام‌های وابسته به سازمان مجاهدین این موضوع را همواره تکذیب کرده‌اند و آن را «کاملاً دروغ» خوانده‌اند.[۱۷۴]

انتقادات

ماهیت فرقه‌ای سازمان

بسیاری از اعضای جداشده از این سازمان و همچنین محققان این سازمان را دارای ماهیت فرقه‌ای می‌دانند. مخالفت با خانواده و مغزشوئی از ویژگی‌های اصلی فرقه است. مسعود رجوی در سال ۱۹۸۵ اولین مرحله از آنچه انقلاب ایدئولوژیک می‌خواند را اعلام کرد. مرحله تبدیل شدن مجاهدین خلق از سازمان به فرقه از این مرحله آغاز گردید. در این مرحله مهدی ابریشمچی از اعضای رده بالای سازمان همسر خود مریم قجَر عضدانلو را طلاق داد و مریم قجر با مسعود رجوی ازدواج کرد.[۱۷۵]

در فاز بعدی از آنچه رجوی انقلاب ایدئولوژیک می‌نامید در سال ۱۹۹۰ و پس از پایان جنگ ایران و عراق و شکست سازمان در برابر ایران، همه اعضا متأهل ملزم شدند که طلاق بگیرند و یکسال بعد وی فرزندان اعضا را از پایگاه اشرف به اروپا منتقل کرد و از خانواده‌ها جدا نمود. حدود ۸۰۰ کودک از خانواده‌ها جدا شده و اروپا انتقال یافتند تا تحت نظر سازمان بزرگ شوند.[۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵][۱۸۶]

جنگ داخلی سوریه

خبرگزاری ایرنا نیز به نقل از سایت الحدث نیوز گفته‌است که ویکی لیکس اسنادی منتشر کرده که «اعضای گروهک تروریستی منافقین در سال ۲۰۱۱ وارد سوریه شدند تا با کشتار مردم و معارضان دولت این کشور، مسئولیت این کشتارها را به گردن ایران بیندازند.»[۱۸۷]

سایت «اینتر لینک» از سایت‌های مخالف این سازمان نیز مدعی اعزام دو تن از اعضای این سازمان به سوریه و کشته شدن آنان در آن کشور است. رضا تقی‌زاده در تحلیلی در بخش فارسی رادیو فرانسه معتقد است که «محتوای این گزارش با اطلاعات رسمی انتشاریافته توسط دولت بریتانیا مبنی بر «حضور اتباع اروپایی در جنگ داخلی سوریه» و همچنین گزارش رسمی اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در این زمینه کاملاً همسو و قابل توجیه بنظر می‌رسد.»[۱۸۸] Georges Malbrunot خبرنگار روزنامه فیگارو در سال ۲۰۱۳ مدعی شد که برخی اعضای این سازمان در درگیری‌های ادلب کشته شده‌اند.[۱۸۹] یکی از نمایندگان پارلمان عراق نیز مدعی حضور این سازمان در سوریه شده‌است.[۱۹۰] عبدالله البشیر النعیمی از رهبران ارتش آزاد سوریه نیز در سال ۲۰۱۴ در اجتماعی از مجاهدین خلق در پاریس حضور یافت و سخنرانی کرد.[۱۹۱][۱۹۲]

فساد مالی

سازمان مجاهدین خلق سال‌ها در پوشش انجمن‌های خیریه و به ادعای کمک به فقرا در ایران به جمع‌آوری پول در کشورهای اروپایی اشتغال داشته و مبالغ قابل توجهی از این طریق به‌دست آورده‌است. پس از رویداد ۱۱ سپتامبر و زیر نظر گرفتن شدید تر نقل و انتقال پول در کشورهای غربی کمیسون نظارت بر خیریه‌های انگلیس Charity Commission for England and Wales پس از یکسال تحقیقات دستور بستن این خیریه و حسابهای آن را صادر کرد.[نیازمند منبع]

مشی ماکیاولیستی

سید مرتضی بختیاری دادستان وقت در مورد ایدئولوژی سازمان می‌گوید «شاید یکی از دلایل انحراف نفاق که با صراحت مشخص شد، رسیدن به این نظریه بود که هدف وسیله را توجه می‌کند و می‌گفتند ما به هدف برسیم ولو اینکه یک بچه شیرخوار کشته شود. این بر می‌گردد به ایدئولوژی که اینها داشتند… منافقین به بچه در بیمارستان اسلام‌آباد رحم نکردند و بیماران را کشتند (مجروحان جنگی هم نبودند) ما از اسلام یادگرفتیم مجروح جنگی را هم به عنوان اسیر درمان کنیم نه اینکه بکشیم. در شهر ببینید چه جنایاتی را آفریدند نه به بچه رحم می‌کردند و نه به پیر این همان چیزی است که برای رسیدن به هدف از هر وسیله‌ای استفاده می‌کردند و مهم رسیدن به هدف بود و ابزار برایشان مهم نبود.»[۱۹۳]

علاوه بر این تغییر مواضع رادیکالی و پای گذاشتن بر مواضعی که زمانی به عنوان اصول این سازمان ادعا می‌شدند موجب شده که برخی منتقدان مشی این سازمان را ماکیاولیستی تعریف کنند، به‌طوری‌که ایرانپور و رضائیان می‌نویسند:«یکی دیگر از راهبردهای اساسی این فرقه در سالیان حیات سیاسی اش، تکیه بر مشی ماکیاولیستی بوده و دقیقاً بر همین اساس در نقاط حساس تاریخی حیات سیاسی خود به راحتی آرمان‌ها و شعارهای خود را زیر پا نهاده و برخلاف آن عمل نموده‌است چرا که به باور ایشان “هدف وسیله را توجیه می‌کند”»[۱۹۴]

انشعابات

سازمان مجاهدین خلق ایران با توجه به تغییرات ایدئولوژیک و رهبرانش هم در دوران قبل و هم بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دچار انشعاباتی شده‌است. مهم‌ترین انشعاب قبل از انقلاب با تغییر ایدئولوژی سازمان به رهبری تقی شهرام به مارکسیست صورت گرفت.

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر

عناصری که در بیرون از زندان گرایش سازمان به مارکسیسم را اعلام کرده بودند، بعد از انقلاب ۱۳۵۷ از نام مجاهدین دست کشیده و تحت عنوان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر به فعّالیت خود ادامه دادند و پس از انقلاب نیز رفته رفته به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پرداختند. تقی شهرام اوایل انقلاب ایران توسط دادگاه انقلاب اسلامی اعدام شد. یک نگرش دیگر که از طرف مدعیان این سازمان نسبت به تغییر ایدئولوژی آن عنوان می‌شود این است که:

این سازمان در حال استحاله بوده‌است و ایدئولوژی همیشگی این سازمان قدرت طلبی از طریق ستیزه‌جویی بوده و در نقاط حساس تاریخی حیات سیاسی خود به راحتی آرمان‌ها و شعارهای خود را زیر پا نهاده و برخلاف آن عمل نموده‌است چرا که به باور ایشان «هدف وسیله را توجیه می‌کند»[۱۹۴]

مجاهدین راستین

دومین انشعاب از مجموعه مجاهدین به رهبری لطف‌الله میثمی و بعد از انقلاب صورت گرفت. وی که از مجاهدین مسلمان بود و با رهبری مسعود رجوی مخالفت داشت بعد از انقلاب اقدام به تشکیل گروهی با نام مجاهدین راستین فعّالیت کرده و نشریه ای بنام راه مجاهد راه اندازی کردند. فعّالیت این گروه تا زمان دستگیری لطف‌الله میثمی ادامه داشت و بعد از آن میثمی را راه اندازی نشریه چشم‌انداز به فعّالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود ادامه داد.

مجاهدین خلق ایران: راه موسی

بعد از انقلاب ایدئولوژیک در این سازمان گروهی از افراد در اعتراض به این موضوع در پاریس گرد هم آمده و ضمن وفاداری به ارمان مجاهدین اولیه و موسی خیابانی اعلام گروهی بنام مجاهدین خلق ایران: راه موسی خواندند.[۱۹۵]

مجاهدین خلق ایران

گروه دیگری که از این مجموعه جدا شدند افرادی به رهبری پرویز یعقوبی همسر سابق مینا ربیعی (خواهر اشرف ربیعی و باجناغ سابق مسعود رجوی) بودند. پرویز یعقوبی که از گروه مجاهدین اولیه بوده و از سال ۱۳۴۷ در این مجموعه فعّالیت داشت.[۱۹۵]

جستارهای وابسته

یادداشت

پانویس

پیوند به بیرون