آوازیباییشناسی
به مطالعه خوشآهنگی یا بدآهنگی حروف باصدا و بیصدا در واژهها آوازیباییشناسی (به انگلیسی: Phoneesthetics، در آمریکای شمالی: Phonesthetics) میگویند.برای نمونه در زبان فارسی واژههایی دارای حروف پ و ژ و گ از سوی گروهی از گویشوران به عنوان خوشایند حس میشود.
در انگلیسی
این اصطلاح در زبان انگلیسی برای اولین بار شاید توسط جی. آر. آر. تالکین[۱] در اواسط قرن بیستم و مشتق شده از واژههای یونانی φωνή (آوا) و αἰσθητική (زیباییشناسی) استفاده گردید.
آواشناسی به عنوان یک رشته مطالعاتی نوپا و وابسته بهطرز تفکر شخص باقی مانده و بدون هیچ تعریف علمی یا غیررسمی رسمی است. امروزه بیشتر بهعنوان شاخهای حاشیهای از روانشناسی، آواشناسی یا سخنشناسی وجود دارد.[۲]
بهطور گستردهتر، دیوید کریستال، زبانشناس بریتانیایی، آواشناسی را مطالعه «phonaesthesia» (یعنی نمادگرایی صدا و تمهای آوایی) میداند. نه فقط کلمات، بلکه حتی ترکیبهای صوتی معینی معنا خاص و مشخصی دارند. به عنوان مثال، او نشان میدهد که انگلیسی زبانان تمایل دارند ناخوشایند بودن را با صدای «sl-» در کلماتی مانند sleazy ,slime ,slug و slush مرتبط کنند[۳] یا تکرار بدون هیچ شکل خاصی را با «-tter» در کلماتی مانند chatter, glitter , chatter, flutter و shatter مرتبط میکنند.[۴]