محمدخان بلوچ

سردار محمد خان بلوچ از سرداران نامدار بلوچ در عصرِ نادری و پایانیِ صفوی بود.

سردار محمد خان بلوچ
حکمران کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، فارس
نقاشی سردار محمد خان بلوچ هنگام مراجعه به دربار سلطان احمد خان سوم عثمانی به عنوان سفیر ایران زمین
پیشینخان جهان خان بلوچ
جانشینآدو خان بلوچ
زادهح ۱۱۱۰ ه‍.ق
درگذشته۱۱۴۷
کاخ عالی قاپو،اصفهان
فرزند(ان)
یحیی خان (برادر)،آدو خان (برادر)، معصوم خان (برادر)، شادی خان (برادر)، گلزار خان، شندی خان، نورمحمدخان، دلمراد خان (چهارتن از سرداران همراه او)
دودمانبلوچ

او عهده‌دار منصب سرداری تمام طوایف بلوچ با جمعیتی بالغ بر ۸۰ هزار خانوار بلوچ بود که به گفته او در نامه اش به نادرشاه افشار، آنها از سیستان و بنادر خلیج الی سرحد هندوستان گسترده بودند.[۲]

محمدخان در راستای حمایت از خاندان صفویه که به وسیلهٔ نادرشاه از قدرت کنار زده شدند، علیه نادر قیام کرد. گرچه او در ابتدا مورد لطف و توجه نادرشاه افشار قرار گرفت و تمام هدایای که با خود از جانب سلطان روم (عثمانی) آورده بود به نادرشاه افشار پیشکش کرد و به این ترتیب به مقامات والایی دست یافت و در مقام حکومتی خویش ابقا شد. حتی محمدخان بلوچ به عنوان یکی از چند نفری انتخاب شد که با یکدیگر نزد شاه طهماسب ثانی رفتند تا تاج و جیقه شاهی از او بستانند و برای نادرشاه افشار بیاورند. برخی مورخان و پژوهشگران بر این عقیده اند که این سرداران گرچه در باطن مخالف این عمل بودند اما چاره ای جز انجام عمل نداشتند چراکه عواقب کسانی که از دستورات نادرشاه افشار پیچیده بودند را نیز مشاهده کرده بودند به این منظور مجبور به اطاعت امر شدند.[۳]

جنگ محمدخان با نادرشاه در سال ۱۱۱۳ خورشیدی در منطقه رستم و در دربند فهلیان ممسنی (فیلیان) رخ داد و به شکست محمدخان انجامید.[۴] محمدخان پس از شکست رهسپار سواحل خلیج فارس گردید و پس از دستگیری و اسارت در زندان اصفهان، خودکشی نمود.[۵][۶]

حکمران فارس

نادر که محمد خان بلوچ را فردی لایق دید جکومت فارس را به او سپرد، سردار محمد خان با انبوهی از طوایف بلوچ در فارس مستقر شد که بعد از وی طوایف بلوچ عده ای در فارس ماندگار و عده ای به بلوچستان بازگشتند.[۷]

حکمران کهگیلویه

در سال ۱۱۴۲، نادر محمد خان بلوچ را والی کهگیلویه منصوب کرد.[۸]

در کتاب جهانگشای نادری نوشتهٔ میرزا مهدی استرآبادی ذکر گشته: نادرشاه در روز نهضت لوای اسمان آسا محمد خان بلوچ را منظور نظر مرحمت اثر فرموده، بنیابت کهگیلویه سرافراز و مامور ساختند که به اتفاق امیرخان بیک قرقلو، به تنبیه شیخ احمد مدنی و اعراب هوله و سایر اشرار آن سمت و بنادر بپردازد.[۹]

در سال ۱۱۴۶ محمد خان بلوچ والی کهگیلویه جهت سرکوب میرزا باقر کلانتر به دلیل کشتن ولیمحمد خان بیگدلی والی لارستان رهسپار فارس شد.[۱۰]

حکمران خوزستان

نادرشاه نیابت ایالت خوزستان را به محمد خان بلوچ سپرده که تا آن زمان به بنیابت کهگیلویه اشتغال داشت، بعلاوه شوشتر و دزفول مکرمت و مقرر فرمودند.[۱۱]

فرمانده قشون ایران در نبرد با عثمانی ها

نادرشاه در نبرد با توپال عثمان پاشا ۱۲۰۰۰ سرباز را به فرماندهی محمدخان بلوچ بر محاصرهٔ بغداد باقی گذاشت و با دیگر نیروهای خویش به مقابله با توپال عثمان رفت. در ۷ صفر ۱۱۴۶ ه‍.ق/۱۹ ژوئیهٔ ۱۷۳۳ م، نبرد آغاز شد و سرانجام پس از ساعت‌ها جنگیدن، سپاهیانِ نادر شکست خوردند و عقب نشستند.[۱۲][۱۳][۱۴]

پس از رسیدن خبرِ شکستِ نیروهای نادر به احمدپاشا، وی به نیروهای ایرانی محاصره‌کنندهٔ بغداد حمله بُرد. تعدادی همراه با محمدخان بلوچ عقب نشینی کردند اما بیشترشان کشته یا اسیر شدند.[۱۵]

اتحاد حکام بلوچ تا براندازی صفویان

محمد خان بلوچ،محمود هوتکی (محمود افغان) را در حمله به اصفهان همراهی کرد. در زمان سقوط اشرف افغان به دست نادرشاه، محمدخان به عنوان سفیر ایران در کشور عثمانی به سر می‌برد.

سردار محمد خان بلوچ ، فرمانده و رهبر مردم بلوچ در سیستان و کرمان بود. با توجه به متن یکی از نامه های او به نادرشاه افشار ، وی خود را فرمانده و رهبر بیش از هشتاد هزار خانوار بلوچ معرفی می کند که از سیستان تا سرحد هندوستان گستردگی دارند. با این حال هنگامی که مورخان معاصر او از ارتش تحت فرماندهی وی سخن می گویند جمعیت آنها را بالغ بر چهار تا هشت هزار نفر می دانند! این تعداد ارتش با توجه به جمعیت بالای مردم تحت فرمان او همخوانی ندارد و احتمالا شمار سپاهیان او می بایست چیزی بیش از هشت هزار نفر بوده باشد که شاید مورخان آمار دقیقی از ایشان نداشته اند!

دیگر متحدان سردار محمد خان بلوچ که آنها نیز از رهبران بلوچ در سایر نواحی بلوچستان بودند عبارتند از: سردار میر خسروشاه بزرگ زاده / نعمت الهی[۱۶] ، سردار میرشهدادخان نوشیروانی و برادرش سردار میرشاهوخان[۱۷] ، سردار دل مراد خان ، میر عیدوخان،میر معصوم خان و یحیی خان[۱۸] ،سردار خانجهان خان سنجرانی[۱۹] و ... . ارتشیان هر یک از این فرماندهان وابسته به محل قدرت یا اسکانشان متفاوت بود مثلا میرخسروشاه دزکی از حکام دزک و سراوان در بلوچستان بود. او نیز ارتشی منظم با جمعیتی بالغ بر ۴ هزار جنگجوی بلوچ بهمراه چند عراده توپ را فرماندهی می کرد و در این لشکرکشی اعلام حضور نموده بود.میرشهدادخان و برادرش میرشاهوخان که از منطقه خاران در بلوچستان عازم فتح اصفهان شده بودند سپاهی بیش از ۴ هزار جنگجوی بلوچ را فرماندهی می کردند. در طرف دیگر حکام بلوچ نامبرده هر یک چیزی حدود ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ هزار جنگجوی بلوچ را مستعد میدان نبرد نموده با خود همراه و یکصدا کردند همچنین سردار خانجهان خان سنجرانی که بتازگی حکومت نیمروز را بدست گرفته بود خود با فرماندهی ۵۲ یا بقولی دیگر ۴۶ قبیله بلوچ در تمام نبردهای دولت مرکزی به عنوان نیروی کمکی به دولت مرکزی حضور موثری داشت اما در این وقت به علت عدم وجود فرماندهی زبده و لایق، آنها نیز با رهبران مخالف متحد شده ارتشی منظم و نیرومند را روانه کردند.[۲۰]

در جهت دیگر حکام و فرماندهان بلوچ حاکم بر مکران غربی ،جاسک،میناب،بشاگرد و ... جمعا ارتشی حدود ۱۶ هزار بلوچ را [احتمالا] به فرماندهی فردی بنام سلطان میرحیدر خان میرکاووسی بلوچ عازم این نبرد عظیم نمودند.[۲۱] [۲۲] با این حساب جمعیت کل بلوچ های مخالف دولت مرکزی صفویان در این لشکرکشی بالغ بر ۴۰ تا ۴۴ هزار جنگجوی قهار و بهادر بوده است که متاسفانه منابع دست دوم بدرستی این تعداد را بیان نکرده و اشتباها به بیان جمعیت بلوچان سیستان و خاران بسنده نموده اند که در آن نیز اشتباه وافری دیده می شود چراکه جمعیت هر دو گروه را جمعا هشت هزار نفر دانستند! این در صورتی است که استدلال های عقلانی صحیح و معتبر بر پایه روش های نوین تاریخ نگاری نظریات مطرح شده را مردود می داند مگر آنکه در پاسخی که مورخان گذشته به این پرسش داده اند بگوییم اشتباه محاسباتی صورت گرفته است ورنه از نظر عقلانی این سخن و مدعا صحیح دانسته نمی شود.

محمد خان بلوچ و شاه طهماسب دوم

مطابق با منابع و مدارک تاریخی نخستین یا یکی از فعالیت های اولیه او با خاندان ممدوح صفوی در سال ۱۱۴۳ ه‍.ق رخ داد. در این سال شاه طهماسب ثانی مشغول نبرد با ارتش عثمانی در نواحی بغداد بود که محمد خان بلوچ به عنوان «فرمانده قلب سپاه ایران یا فرمانده کل» نیروهای شاه طهماسب دوم مقرر شده و در رکاب او حضور داشت. متاسفانه در ادامه نبرد با خیانت تنی چند از سران سپاه ایران فرمانده کل سردار محمد خان بلوچ و شاه طهماسب دوم مجبور به عقب نشینی شدند که در نتیجه این عقب نشینی شکست سنگینی بر آنها وارد آمد .[۲۳] آقای فصیحی در کتاب منتخب مغان یا نادر دوران به این مسئله پرداخته می عنوان می کند محمد خان بلوچ و شاه طهماسب دوم در حدود کردوخان از سپاه عثمانی شکست خوردند به این ترتیب حدود کرمانشاه ،همدان،مراغه،تبریز به تصرف قوای عثمانی درآمد.شاه طهماسب دوم به اصفهان عازم شد و محمد خان بلوچ برای تجدید قوا در ساروق از توابع قم پناه گزین شد.[۲۴] همچنین آقای فصیحی در این خصوص شعر زیر را بیان می کنند که به واقعه مذکور مربوط می باشد :

ره خانقین قصر و کرمانشهانگرفت و بیامد سوی اکباتان
که تهماسب دومین با سپاهمواجه بشد با چنو بین راه
قوا را که سردارشان بد بلوچنسنجیده سمت دگر داد کوچ

واپسین روزهای شورش، دستگیری و مرگ سردار محمد خان

سردار لشکر نادرشاه که بنام سردار جلایر معروف بود، پس از دستگیری شیخ احمد مدنی و خراب وغارت کمشک وقلعه جات کهنه وکلات سرخ جناح و آبادی‌های دیگر به‌طرف شیبکوه رهسپار شد.[۵]

در هنگام عبور قشون سردار جلایر از منطقه چندین بار چریک‌های شیخ محمد خان بستکی برای مدافعه ونجات شیخ احمد مدنی در گیر شده بودند، ولی چریک‌های شیخ محمد خان که بیش از هزار سوار نبودند در مقابل سی هزار سوار لشکر انبوه جلایر کاری از پیش نبردند وسردار جلایر بالشکر سواره خود به شیبکوه رسانده و به وسیله شیخ عبدالرحمن علاق ظابط بندر نخیلو و شیبکوه سردار محمد خان بلوچ از جزیره کیش دستگیر نموده وباغل وزنجیر از طریق بندرعباس و کرمان به اصفهان برده واورا زندانی نموده.[۵]

نادرشاه افشار نائب السلطنه وسپه سالار ایران در سال ۱۱۴۷ هجری قمری سردار محمد خان بلوچ را از زندان کاخ عالی قاپو بیرون آورده و پس از اینکه یک یک گناهان وی را شمرد دستور داد هر دو چشم او از حَدَقه بیرون آورند.بنابر روایت های تاریخی در زمان آشنایی محمدخان و نادرشاه افشار ایشان یکبار مرتکب خطایی شدند که به موجب آن نادرشاه افشار وی را به کاخ عالی قاپو فرا خواند و خطاب به محمد خان بلوچ فرمود:" چنانچه بار دیگر خطایی از تو (محمد خان بلوچ) سر زند ، در آن صورت هر دو چشم زیبای خود را از دست خواهی داد ! " محمد خان بلوچ نیز با غرور و خودسری این شرط را پذیرفت و در هنگام اسارت در دست افشاریان مطابق وعده پیشین هر دو چشم خویش را از دست داد.با این وضعیت سردار محمد خان بلوچ مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد و در زندان خودکشی می‌کند.[۵]گرچه در خصوص نحوه مرگ او بین مورخان بعد از او اختلاف نظر است چراکه مورخان و افرادی که در زمان او مشغول ثبت وقایع بودند از نحوه مرگ وی هیچ گزارشی نداده و تنها گفته اند او وفات یافت یا آنکه اعدام شد! اکثریت صاحب نظران نیز در این خصوص سکوت پیشه کردند.

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

  • عالم آرای نادر، محمدکاظم مروی، ۳جلد. تهران ۱۳۷۴
  • ایلات کوه گیلویه، محمود باور، ۱۳۲۴گچساران
  • تاریخ و جغرفیای ممسنی، نورمحمد مجیدی، ۱۳۷۰تهران
  • بنی عباسیان، بستکی، محمد اعظم، «تاریخ جهانگیریه» چاپ تهران، سال ۱۳۳۹ خورشیدی.
  • مهندس: موحد، جمیل. (بستک و خلیج فارس) چاپ اول، تهران: سال انتشار ۱۳۴۳ خورشیدی.
  • محمدیان کوخردی، محمد، مشایخ مدنی، چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۲۰۰۲ میلادی.
  • سارانی، مرتضی، محمدخان بلوچ، شخصیت، اقدامات، سرانجام چاپ اول، ایران، گرگان، سال ۱۴۰۲ هجری شمسی
  • کرزینسکی، یوداس تادئوس، کشیش، بصیرت نامه ترجمه: میرزا عبدالرزاق دنبلی (کشیش مذکور در مسافرت با سردار محمد خان بلوچ به عنوان سفیر ایران به عثمانی یا روم شرقی همراه بود و شرح مسافرت خود را در کتاب بصیرت نامه که اصل آن به زبان اروپایی ست بعدها میرزا عبدالرزاق به فارسی ترجمه کرد)
🔥 Top keywords: