گویش هزارگی

گویشی از زبان فارسی که مردمان هزاره به آن سخن می‌گویند

هزارگی (آزرگی) گویش و لهجه‌ای از زبان پارسی است که مردم هزاره به آن صحبت می‌کنند.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲]

هزارگی
پارسی هزارگی
هزارگی
زبان بومی درافغانستان[۱]
منطقههزارستان و سایر مناطق هزاره نشین
قومیتمردم هزاره
شمار گویشوران
۱۲ میلیون [نیازمند منبع]  (۲۰۱۵)
الفبای فارسی[۲][۳]
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹haz
گلاتولوگhaza1239[۴]

در این گویش واژه‌های زیادی ترکی و اندکی مغولی موجود است.[۱۳][۱۴] گویش هزارگی برخی از ویژگی‌های دستوری سدهٔ چهارم و پنجم هجری، را در خود حفظ کرده‌است.[۱۵] گویش هزارگی از گونهٔ زبان فارسی غزنه و خراسان خاوری ریشه گرفته‌است.[۱۶]در گویش هزارگی دو حرف «د» و «ت» غلیظ نیز وجود دارد که تلفظ‌شان نزدیک به تلفظ آن حروف در زبان‌های اردو و پشتو است.[۱۷] در گویش هزارگی بسیاری از واژه‌های اوستایی نیز موجود است که به گفته برخی محققان و زبان‌شناسان، بیش از ۲۵٪ از واژگان این لهجه ریشهٔ اوستایی دارند؛ مثلاً: هزارگی آبست-اوستایی آبستا که هردو به معنی خویشاوند است یا واژه‌های دیگری مثل: ابسو، اِنگهَ، اوته، اوثه، جُنگه، کوور، خسور، تفت، خیرتو، پیتَو، اسپی، گیرو و… برخی از زبان‌شناسان بدون تحقیق و ریشه‌یابی واژه‌ها به روش علمی، به نظریه‌پردازی اقدام نموده و این واژگان را غیر (فارسی، ترکی، مغولی و عربی) دانسته‌اند.[۱۸]

نجیب مایل هروی در مورد گویش هزارگی:

«گونهٔ فارسی هزاره‌ای از اصیل‌ترین و کهن‌ترین خصیصه‌های مربوط به زبان فارسی برخوردار است به‌طوری که خصیصه‌های معمول در گونه‌های زبان فارسی سدهٔ چهارم و پنجم مانند فعل مرکب به جای فعل بسیط، حروف، قیود، ادات تنبیه قدیم، کاربردهای فعل‌های پیشوندی قدیم، تکرارهای فعلی، ضمیرهای قدیم و ابدالهای قابل توجه، در گونهٔ مزبور رواج تام دارد. بررسی این گونهٔ فارسی افغانستان پیش از آنکه مهجور و غریب شود، بخاطر بررسی‌های تاریخی زبان فارسی و حل معضلات متون کهن و دیرینهٔ فارسی از امور فوری و ضرور عصر ماست.»[۱۹][۲۰]

طبقه‌بندی

گویش هزارگی یک نوع شرقی از زبان فارسی است که با گویش دری ارتباط نزدیک دارد. تفاوت‌های اصلی بین دو گویش دری و هزارگی لهجه است و از نظر تاریخی به‌عنوان گویشی از زبان فارسی با وام‌واژه‌های زیادی تُرکی و اندکی مُغولی طبقه‌بندی می‌شود.[۲۱][۲۲] این عضو شاخه ایرانی از خانواده زبان‌های هندواروپایی است.[۲۳] علی‌رغم این تفاوت‌ها، آن‌ها از یکدیگر قابل درک هستند.[۲۴][۲۵]

پراکندگی

هزارگی توسط مردم هزاره، که عمدتاً در افغانستان (به‌ویژه در منطقه هزارستان و همچنین در مناطق عمده شهری) زندگی می‌کنند، با جمعیت قابل توجهی در پاکستان (به‌ویژه در کویته) و ایران (به‌ویژه در مشهد[۲۶] و توسط هزاره‌ها در شرق ازبکستان، تاجیکستان شمالی، قاره آمریکا، اروپا و استرالیا سخنور دارد.[۲۷]

پیشینه

برخی از اقوام ترک و مغول تحت شرایط خاص اجتماعی دوران گذشته مسلمان و فارسی‌زبان گردیدند، چرا که زبان فارسی آن‌چنان همراه دین اسلام شده‌بود، که تقریباً به هر کجا که اسلام ریشه دواند، زبان فارسی نیز گسترش می‌یافت. به همین دلیل زبان فارسی وارد ایمان و گفتمان دینی نوکیشان مسلمان در سراسر آسیای جنوبی و آسیای میانه شد. مردم هزاره در حقیقت و به احتمال زیاد همان اقوام ترک هستند که به زبان فارسی سخن می‌گویند.[۲۲][۲۸][۲۹]

پروفسور بیکن اظهار داشته‌است:

جغتایی‌ها، نیاکان هزاره‌ها، قبل از آن که به سمت هزاره‌جات سرازیر شوند، به زبان ترکی تکلم نموده و آن را بکار می‌گرفتند چون لغات ترکی خیلی بیشتر از لغات مغولی در این زبان (فارسی هزارگی) به چشم می‌خورد.[۳۰]

— پروفسور بیکن

واژگان

وام‌واژه‌های هزارگی به هفت گروه زیر تقسیم می‌شود:[۳۱]

  1. وام‌واژه‌های بازمانده از ترکی[۳۲][۳۳]
  2. وام‌واژه‌های بازمانده از مغولی[۳۴]
  3. وام‌واژه‌های بازمانده از پشتو[۳۵]
  4. وام‌واژه‌های بازمانده از هندی و اردو[۳۶]
  5. وام‌واژه‌های بازمانده از انگلیسی[۳۷]
  6. وام‌واژه‌های بازمانده از عربی[۳۸]
  7. وام‌واژه‌های بازمانده از روسی[۳۹]

واژگان با ریشهٔ ترکی[۳۲][۳۳]

  • اصطلاحات خویشاوندی:
ترکی/هزارگیآبهآتهنَقَچیاِزنَه
معادل دریمادرپدرداییشوهرخواهر
  • نام‌های اعضاء بدن:
ترکی/هزارگیقاشکیرپَکقولقَیوُقرَهقَبَرقَه
معادل دریابرومژهٔ چشمبازوپاچشمدنده
  • نام‌های حیوانات:
ترکی/هزارگیتَکّهجَریَهقَجِیرقوچ
معادل دریبُز نرخارپشتعقابگوسفندِنَر

واژگان با ریشهٔ مغولی[۳۴]

  • اصطلاحات خویشاوندی:
مغولی/هزارگیاَبَغَهباجه
معادل دریعموباجناغ
  • نام‌های اعضاء بدن:
مغولی/هزارگیچِجینشیغَی
معادل دریسینهقوزک
  • نام‌های حیوانات:
مغولی/هزارگیچن قیشخُرو
معادل دریخرچنگماکیان

ترکیب آواها

هرگاه کلمه به حروف «ن» ختم شود، در این‌صورت این حروف به‌شکل بی‌قاعده جای خود را به حروف «ه» می‌دهد؛ مانند:

هزارگیدریمعنای دری
کیتاب‌مهکتاب‌منکتابم
بیرارمهبرادرمنبرادرم

هرگاه حروف «‌ه» و «ح» در اول یا وسط کلمه بیاید، حذف می‌گردد؛ مانند:

هزارگیدریمعنای دری
اوکومتحکومتدولت
تُومتتهمتاتهام‌زدن

دیگر ویژگی‌های آوایی گویش هزارگی، قرار زیر است:

۱- «ب» به «و» تبدیل می‌شود:

هزارگیدریهزارگیدری
سَوُزسبزوازباز
تُومتتهمتآوُرابر

۲- «ف» به «پ» تبدیل می‌شود:

هزارگیدری
پقطفقط
پولادفولاد

۳- «ف» به «و» تبدیل می‌شود:

هزارگیدری
اوغانافغان
لوزلفظ

۴- «د» به «ت» تبدیل می‌شود:

هزارگیدری
آباتیآبادی
داماتداماد

۵- «ر» به «ل» تبدیل می‌شود:

هزارگیدری
بلگبرگ
سولاخسوراخ

۶- «ب» به «و» تبدیل می‌شود:

هزارگیدری
شوشب
آوآب

ادبیات

گویش هزارگی برای خود هزاره‌ها قابل فهم است اما باز هم در بعضی مناطق واژگان و گویش خاص خودشان را دارد.[۴۰]

چیستان

بچه‌های هزاره هم مثل دیگران از چیستان لذت می‌برند. اکثر چیستان‌های هزارگی منظوم است.[۴۱] مانند:

تا خانه بالا خانه
منی‌شی بلبل می‌خانه

برگردان

طبقه پایین، طبقه بالا
میان آن بلبل می‌خواند (جواب: زبان)

ضرب‌المثل‌ها

هزاره‌ها ضرب‌المثل‌های بی‌شماری دارند. ندانستن ضرب‌المثل در جامعهٔ هزاره نوعی جهالت به‌شمار می‌رود. افراد کهن‌سال با گفتن ضرب‌المثل مخاطب خود را تحت تأثیر قرار می‌دهد.[۴۲] مانند:

غم نداری، بز بخر!

بز گرگ از گله دور!

بچهٔ مردم از خود نموشه!

نظم

اشعار هزارگی

بیشتر اشعار هزارگی به‌صورت دوبیتی و چهاربیتی است و سینه به سینه حفظ شده‌است که در این اواخر تنی چند از نویسندگان آن‌ها جمع‌آوری نمودند.[۴۳] در زیر چند نمونه از آن آورده شده‌است:

عجب قومه ای قومه هزارهکه احساس خودی هرگز نداره
به‌مثل پرِ کوک تیت‌پرگ شدبه هرجایی که افتاد کد گزاره

برگردان
افسوس! هزاره چه ملت عجیبی است که احساس دوست‌داشتن خود را ندارد. مثل پر کبک هر جا پراکنده شد و هرجا که تقدیر نوشت خود را از همان‌جا دانست.

به همرایت رفاقت می‌کنم منرفیقی با صداقت می‌کنم من
ازو زحمت که در جانم تو کردیمه استوم که طاقت می‌کنم من

برگردان
من همراه تو رفاقت می‌کنم و صداقت می‌باشم و مشکلاتی را که تو برایم به‌وجود آوردی، فقط من می‌توانم تحمل کنم.

اَلی اسپِ سمند الغار و بولغارجلو از نقره و تنگ از گلِ نار
سحرگاهی مرا به یار رسانیتو جو بِشکو که من بوسم لبِ یار

برگردان
اسپ خاکستری رنگ عزیزم، که با یراق و زینی از گلِ نار مجهز شده‌ای. مرا صبح زود به معشوقم برسان، تو جَو بخور که من لب یار را ببوسم.

دستور زبان

ساختار دستوری هزارگی[۴۴][۴۵][۴۶] عملاً با کابلی یکسان است.[۴۷][۴۸]

اسم

جمع بستن اسم‌ها (باقاعده)

جمع‌بندی اسم‌ها در گویش هزارگی نسبت به‌زبان دری کمی فرق می‌کند. در جمع‌بستن اسم‌ها به‌جای پسوندهای «ان» و «ها» از پسوند «ا» استفاده می‌شود:

هزارگی/دری (مفرد)بیرار/برادرگَو/گاو
هزارگی/دری (جمع)بیرارو/برادرانگَوا/گاوها

در بعضی حالات به‌جای پسوند «ا» از پسوند «اُو» استفاده می‌شود:

هزارگی/دری (مفرد)خوار/خواهردامات/داماد
هزارگی/دری (جمع)خوارو/خواهرانداماتو/دامادها

وقتی اسم به حرف «‌ه» ختم شود، برای جمع‌بستن از پسوند گو استفاده می‌شود:

هزارگی/دری (مفرد)گوسلَه/گوسالهباجَه/باجناغ
هزارگی/دری (جمع)گوسَله‌گو/گوساله‌هاباجَه‌گو/باجناغ‌ها

جمع بستن اسم‌ها (بی‌قاعده)

در اکثر حالات اسم‌ها، با تکرار جمع بسته می‌شوند، طوریکه حرف اول کلمهٔ دوم همیشه «م» است:

هزارگی (مفرد)هزارگی (جمع)معنای دری
بچهبچه مچهبچه‌ها و کسانی که مثل بچه هستند.
کتابکتاب متابکتاب و چیزهای که مثل کتاب استند.

یادآوری می‌گردد که این قاعده جمع بستن نیست بلکه نوعی بسط است از معلومات به مجهولات:

وقتی کسی می‌گوید: "بچه مچه داری یا نه؟" معنایش این است که پسر یا غیر پسر (اولاد) داری؟وقتی کسی می‌گوید "گَو مَو استه." یعنی گاو و چهارپایان دیگری از این قبیل هست.

جمع با «ا» یا «وُ» تولید می‌شود. مثل: «کتابا» یعنی «کتاب‌ها»، «گّوُ» یعنی «گاوها»، «درختا» یا «درختُو» به معنی درخت‌ها، «بچچا» به معنی «بچه‌ها»

ضمیر

تلفظ ضمیرها

نحوه تلفظ تمام ضمیرها در گویش هزارگی با زبان دری یکی است؛ اما فقط در دو مورد تمایز دارد:

  1. وقتی ضمیر به کلمهٔ «من» ختم شود، آن کلمه به «مه» تغییر می‌یابد؛ مانند: کتاب من = کتاب مه
  2. وقتی ضمیر به حرف «ا» ختم شود، آن حرف به «و» تغییر می‌یابد؛ مانند: شما = شمو

ضمیرهای نسبتی

در شخص سوم مفرد، برای نسبت دادن به‌جای پسوند دری «اَش»، از پسوند «شی» استفاده می‌شود:

هزارگی/دریخاتون‌شی/خاتونشخانه‌شی/خانه‌اش
معنای دریهمسرشمنزلش

ضمیرهای اشاره

در گویش هزارگی ضمیرهای اشاره زیر استفاده می‌شود:

هزارگی/دری (نزدیک)اینَه/ایناینَه‌می/این‌ها
هزارگی/دری (دور)اونه/آناونه‌مو/آن‌ها

صفات

پسوند «واری» که در زبان دری «مانند» معنا می‌دهد، در این گویش کاربرد فراوانی دارد:

  • ازمه واری کار کو. (هزارگی)
  • مانند من کار کن. (فارسی)

پسوند «ک» که نیز کاربرد فراوان دارد، برای حالت تصغیری استفاده می‌شود و نشان‌دهنده دوست داشتن است:

هزارگی/دریخوارک/خواهرکوچکماخک/بوسهٔ کوچک
معنای دریخواهر دوست داشتنیبوسه‌ای که از روی محبت باشد

حروف اضافه

  • به = ره
  • در = ده
  • بر = روی

حروف ربط

  • اما = لاکین
  • اگر = اگه

اصوت

  • عجب = خو!
  • آه = وای
  • آفرین = شباش

جستارهای وابسته

منابع

پیوند به بیرون

🔥 Top keywords: