دیوید بویی

خواننده-ترانه‌سرا و بازیگر انگلستانی

دیوید رابرت جونز (انگلیسی: David Robert Jones؛ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۷ – ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶) نام‌دار به دیوید بویی (David Bowie)، خواننده، ترانه‌سرا، موسیقی‌دان و بازیگر انگلیسی بود. او را یکی از تأثیرگذارترین موسیقی‌دانانِ سدهٔ بیستم می‌دانند. بویی در طول دوران فعالیتش مورد تحسین منتقدان و موسیقی‌دانان قرار گرفت، به‌ویژه بابت خلق آثاری ابتکاری طی دههٔ ۱۹۷۰. مشخصهٔ حرفهٔ او، دگرگونی و بهبود سبک هنری و بصری است؛ موسیقی و چیره‌دستی او بر روی صحنه، تأثیر چشم‌گیری بر موسیقی عامه‌پسند گذاشت.

دیوید بویی
Bowie smiling
بویی در ۲۰۰۲
نام هنگام تولددیوید رابرت جونز
زادهٔ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۷
لندن، انگلستان
درگذشت۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶ (۶۹ سال)
نیویورک سیتی، ایالات متحده
پیشه
  • خواننده
  • ترانه‌سرا
  • موسیقی‌دان
  • بازیگر
سال‌های فعالیت۱۹۶۲–۲۰۱۶
همسر(ها)
فرزندان۲، شامل دانکن جونز
پیشه موسیقی
ژانر
ساز(ها)
ناشر(ان)
وبگاه

بویی در سنین کم به موسیقی علاقه نشان داد. او تعدادی تک‌آهنگ ناموفق به‌همراه گروهش و نیز آلبومی تکی منتشر کرد اما با پخش ترانهٔ «شگفتی فضا» (۱۹۶۹) در جدول تک‌آهنگ‌های بریتانیا به موفقیت رسید. پس از دوره‌ای از تجربه‌گرایی، او در سال ۱۹۷۲ طی دورهٔ گلم راک با خود دیگر پر زرق‌وبرق و دوجنسهٔ خود به‌نام زیگی استارداست دوباره ظهور کرد. این شخصیت با تک‌آهنگ موفق «استارمن» و آلبوم ظهور و سقوط زیگی استارداست و عنکبوت‌ها از مریخ هدایت و باعث محبوبیت گستردهٔ بویی شد. در سال ۱۹۷۵، سبکِ بویی به سمت آوایی تغییر پیدا کرد که او آن را «سول پلاستیکی» توصیف می‌کرد. این تغییر در گام نخست باعث دلزده‌شدن بسیاری از طرفداران بریتانیایی او شد اما در ایالات متحده به‌منظور جلب شنودگان بیشتر، با تک‌آهنگ نامبروان «شهرت» و آلبوم آمریکایی‌های جوان همراه بود. در سال ۱۹۷۶، بویی در فیلم کالت مردی که به زمین سقوط کرد ایفای نقش کرد و آلبوم ایستگاه به ایستگاه را منتشر کرد. در سال ۱۹۷۷، او با آلبوم کم متأثر از الکترونیک، بار دیگر تغییر سبک داد. این آلبوم نخستین اثر از سه همکاری با برایان اینو است که به سه‌گانه برلین مشهور شد؛ دو آلبوم بعدی «قهرمانان» و (۱۹۷۷) مستأجر (۱۹۷۹) بودند؛ هر یک از این آلبوم‌ها به پنج رتبهٔ برتر جدول فروش بریتانیا رسیدند و بازخوردهای مثبتِ ماندگاری از سوی منتقدان داشتند.

پس از موفقیت تجاری ناهموار در اواخر دههٔ ۱۹۷۰، بویی در سال ۱۹۸۰ با تک‌آهنگ «خاکستر به خاکستر» و آلبومش هیولاهای ترسناک (و ابروحشتناک‌ها) و نیز تک‌آهنگ «تحت فشار» (همکاری با کوئین در سال ۱۹۸۱) به صدر جدول‌های فروش بریتانیا رسید. اوج موفقیت او به سال ۱۹۸۳ بازمی‌گردد که آلبوم بیا برقصیم را منتشر کرد. بویی در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ خوانندهٔ اصلی گروه هارد راک تین مشین بود و پس از آن کار انفرادی خود را از سر گرفت. در طول دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، بویی به تجربهٔ سبک‌های موسیقایی همچون اینداستریال و جانگل ادامه داد. او همچنین بازیگری را با فیلم‌هایی مانند کریسمس مبارک، آقای لارنس (۱۹۸۳)، هزارتو (۱۹۸۶)، آخرین وسوسه مسیح (۱۹۸۸) و پرستیژ (۲۰۰۶) ادامه داد. او در سال ۲۰۰۴ برگزاری تور را متوقف کرد و واپسین اجرای زندهٔ او مربوط به مراسم خیریه‌ای در سال ۲۰۰۶ بود. بویی پس از یک دهه وقفه، با آلبوم روز بعد (۲۰۱۳) به موسیقی بازگشت و تا هنگام مرگش بر اثر سرطان کبد در سال ۲۰۱۶، به‌لحاظ موسیقایی فعال ماند. او دو روز بعد از زادروز ۶۹ سالگی‌اش و انتشار آخرین آلبومش، ستارهٔ سیاه (۲۰۱۶)، درگذشت.

فروش آثار بویی در طول دوران زندگی‌اش بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه در سراسر جهان برآورد و نامش نیز در میان یکی از پرفروش‌ترین موسیقی‌دانان تاریخ ثبت شده‌است. او به‌سبب بازآفرینی همیشگی سبک موسیقی، غالباً به «مرد هزارچهرهٔ راک» ملقب بود و در سال ۱۹۹۶ به تالار مشاهیر راک اند رول راه یافت. رولینگ استون نیز او را در میان بزرگ‌ترین هنرمندان تاریخ رتبه‌بندی کرد. نویسنده‌ای از این نشریه، پس از مرگش در سال ۲۰۱۶، از او به‌عنوان «بزرگ‌ترین ستاره راک» یاد کرد.[۱] بویی پرفروش‌ترین هنرمند وینیل در سدهٔ بیست و یکم بود.[۲]

اوایل زندگی

دیوید رابرت جونز ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۷ در بریکستون لندن به دنیا آمد.[۳] مادرش، مارگارت مری «پگی» (نام خانوادگی قبل از ازدواج: برنز؛ ۲ اکتبر ۱۹۱۳ – ۲ آوریل ۲۰۰۱)[۴] در اردوگاه ارتش شورنکلیف در نزدیکی چریتون، کنت به دنیا آمد.[۵] پدربزرگ و مادربزرگ پدری او مهاجران ایرلندی بودند که در منچستر ساکن شده بودند.[۶] مادرش پیشخدمت سینمایی در رویال تانبریج ولز بود.[۷] پدرش، هیوود استنتون «جان» جونز (۲۱ نوامبر ۱۹۱۲–۵ اوت ۱۹۶۹)،[۴] اهل دانکستر، یورک‌شر بود.[۸] او افسر تبلیغاتی یک مؤسسهٔ خیریه کودکانه بود. این خانواده در مرز بین بریکستون و استوک‌ول در محلهٔ لمبت در جنوب لندن زندگی می‌کردند. بویی تا شش سالگی در مدرسهٔ استاک‌ول تحصیل کرد و به‌عنوان کودکی با استعداد و دارای پشت‌کار—و نزاع افکنی جسور شهرت یافت.[۹]

بویی از سال ۱۹۵۳ با خانواده‌اش به بیکلی و سپس بروملی کامن نقل مکان کرد، و در سال ۱۹۵۵ در پارک ساندریج اقامت گزید. او در آن‌جا در مدرسه بورنت اش جونیر شرکت کرد.[۱۰] گروه هم‌نوازان مدرسه آواز او را «قابل قبول» دانستند و او در نواختن ریکوردر توانایی‌های بالاتر از حد معمول از خود نشان می‌داد. در نه سالگی رقص او در کلاس‌های موسیقی به‌طور قابل ملاحظه‌ای دارای قدرت خلاقیت زیاد بود؛ معلم‌ها تعابیر او را «به‌وضوح هنرمندانه» و متانت او را برای یک کودک «حیرت‌آور» نامیدند.[۱۱] در همان سال، زمانی که پدرش مجموعه‌ای از صفحه‌های گرامافون آمریکایی از هنرمندانی مانند فتس دومینو، الویس پرسلی و لیتل ریچارد را به خانه آورد، علاقهٔ او به موسیقی بیشتر برانگیخته شد.[۱۲][۱۳] بویی با گوش دادن به یکی از ترانه‌های لیتل ریچارد گفت که «خدا را شنیده‌است».[۱۴]

مدتی بعد از انتشار نسخهٔ پرسلی از «سگ شکاری» در ۱۹۵۶ که پسر عمویش با آن می‌رقصید، بویی برای اولین بار تحت تأثیر پریسلی قرار گرفت.[۱۳] به گفتهٔ کریستینا، او و دیوید «مثل جن‌های تسخیرشده» با آثار هنرمندان مختلف می‌رقصیدند.[۱۵] در پایان سال بعد، بویی نواختن چند ساز مانند یوکللی را آغاز کرد، و با دوستانش در جلسات اسکیفل شرکت کرد کرد و نواختن پیانو را آغاز کرد. در همین حال، اجرای او از آثار پریسلی و چاک بری به‌منظور ادای احترام به هنرمندان اصلی «مجذوب‌کننده… مانند کسی که از سیاره دیگری آمده‌است.» توصیف شد.[۱۳] در اواخر دههٔ ۱۹۵۰، پدر بویی پسرش را تشویق می‌کرد به سوی رویاهای هنرمند بودن برود که از زمان کودکی مشتاق آن بود، و او را به ملاقات با خوانندگان و سایر اجراکنندگانی مانند تامی استیل برد که برای اجرا آماده می‌شدند.[۱۵] بویی پس از شرکت در آزمون تعیین استعداد در پایان تحصیلات خود در دوران خردسالی، به دبیرستان فنی بروملی رفت.[۱۶]

تری برنز، برادر ناتنی از مادر بویی، تأثیر قابل توجهی در زندگی اولیهٔ او داشت.[۱۷] برنز که ۱۰ سال از بویی بزرگتر بود، از اسکیزوفرنی و تشنج رنج می‌برد و به‌طور متناوب در خانه و در بخش‌های روان‌پزشکی زندگی می‌کرد. او با بویی زندگی می‌کرد، و او را با بسیاری از تاثیرگذارترین چیزهای مادام العمرش مانند جاز مدرن، بودیسم، شعر بیت و خفیه آشنا کرد.[۱۸] علاوه بر برنز، گروه عمده‌ای از اعضای خانوادهٔ وابسته به بویی دارای اختلالات اسکیزوفرنی بودند؛ از جمله خاله‌ای که بستری شده بود و دیگری که تحت لوبوتومی قرار گرفت. این موضوع بر کارهای اولیهٔ او تأثیرگذار بود.[۱۷]

بویی هنر، موسیقی و طراحی، از جمله صفحه آرایی و حروف‌چینی را مطالعه کرد. پس از اینکه برنز او را با جاز مدرن آشنا کرد، اشتیاق او به نوازندگانی مانند چارلز مینگس و جان کولترین باعث شد که مادرش در سال ۱۹۶۱ یک ساکسیفون گرافتون به او بدهد. او مدتی بعد از ساکسوفون باریتون رونی راس درس می‌گرفت.[۱۹][۲۰] چشم چپ او در سال ۱۹۶۲ هنگامی که دوستش جورج آندروود در جریان دعوا بر سر یک دختر در مدرسه به آن ضربه زد، آسیب جدی دید. پس از یک سری عمل جراحی در طول چهار ماه بستری در بیمارستان،[۲۱] پزشکان تشخیص دادند که آسیب را نمی‌توان به‌طور کامل ترمیم کرد و بویی با درک عمق تصویر معیوب و آنیزوکوریا (یک مردمک که به‌صورت دائمی گشاد می‌شود) مواجه شد. برخی به اشتباه آن را ناهمرنگی عنبیه دانسته‌اند؛ چشم او بعدها به یکی از متمایزترین ویژگی‌های بویی تبدیل شد.[۲۲] بویی و آندروود علی‌رغم اختلاف، رابطه خوبی با هم داشتند و او در ساخت آثار هنری برای آلبوم‌های اولیه بویی کمک کرد.[۲۳]

حرفهٔ موسیقی

اوایل حرفه (۱۹۶۲–۱۹۶۷)

تصویر تبلیغاتی بویی در سال ۱۹۶۷

بویی در ۱۵ سالگی اولین گروه خود، کنرادز،[الف] را در سال ۱۹۶۲ تشکیل داد. کنرادز با نواختن راک اند رول مبتنی بر گیتار در گردهمایی جوانان و عروسی‌های محلی، ترکیب متفاوتی از چهار تا هشت عضو داشتن که آندروود هم یکی از آن‌ها بود.[۲۴] هنگامی که بویی سال بعد مدرسه فنی را ترک کرد، والدینش را از قصدی که برای تبدیل به ستارهٔ پاپ داشت آگاه کرد. او از آرزوهای محدود هم‌گروهی‌هایش مأیوس شده بود و کنرادز را ترک کرد و به گروه دیگری به نام کینگ بیز[ب] پیوست. او به کارآفرین جان بلوم که در فروش ماشین لباسشویی موفق بود نامه نوشت و از او دعوت کرد که «کاری را که برایان اپستاین برای بیتلز انجام داده برای ما انجام دهد — و یک میلیون دلار دیگر به دست آورد.» بلوم به این پیشنهاد پاسخ نداد، اما او را به شریک دیک جیمز یعنی لسلی کان[پ] ارجاع داد و منجر به عقد اولین قرارداد مدیریت شخصی بویی شد.[۲۵]

کان به سرعت شروع به تبلیغ بویی کرد. اولین تک‌آهنگ او، «لیزا جین»، که با نام هنری دیوی جونز با کینگ بیز شناخته می‌شد، از نظر تجاری موفق نبود.[۲۶][۲۷] بویی که از کینگ بیز و رپرتوار آنها از بازخوانی هاولین ولف و ویلی دیکسون ناراضی بود، کمتر از یک ماه بعد گروه را ترک کرد و به گروه منیش بویز که یکی دیگر از گروه‌های موسیقی بلوز بود، و سبک فولک و سول را در بر می‌گرفت، ملحق شد. بویی گفته‌است که قبلاً «آرزو می‌کرد که میک جگر آنها باشد.»[۲۵] بازخوانی آن‌ها از ترانهٔ بابی بلاند موفق‌تر از «لیزا جین» نبود، و بویی بعداً به گروه لوور ترد ملحق شد؛ آثار این گروه سه‌نفری بلوز به شدت تحت تأثیر د هو بود. بازخوانی بعدی نیز موفق نبود و باعث پایان قرارداد کان شد. بویی اعلام کرد که از دنیای موسیقی پاپ خارج خواهد شد، اما در گروه لوور ترد ماند. مدیر جدید او، رالف هورتون، که بعدها نقش مهمی در تغییر وضعیت او به هنرمند تک‌خوان داشت، به او کمک کرد تا با پای رکوردز قرارداد ببندد. روزنامه‌نگار، تونی هچ، بر اساس این که بویی ترانه‌هایش را نوشته بود، قرارداد امضا کرد.[۲۸] او از نام دیوی جونز که در اواسط دههٔ ۱۹۶۰ باعث سردرگمی با دیوی جونز از گروه مانکیز شده بود، ناراضی بود. او نام هنری دیوید بویی را به افتخار پیشگام آمریکایی قرن نوزدهم، جیمز بویی و چاقویی به نام بویی که او محبوب کرده بود، انتخاب کرد.[۲۹][۳۰][۳۱] اولین انتشار او تحت این نام، تک‌آهنگ «نمی‌توانم به خودم فکر نکنم» در ژانویهٔ ۱۹۶۶ بود که با لوور ترد ضبط شد.[۳۲] این تک‌آهنگ مانند انتشارهای قبلی شکست خورد.[۳۳]

درگذشت

زنی یک روز پس از اعلام مرگ بویی در بیرون آپارتمان او در نیویورک گل می‌گذارد.

در ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، بویی بر اثر سرطان کبد در آپارتمان شهر نیویورک درگذشت.[۳۴] سرطان او ۱۸ ماه قبل تشخیص داده شد اما وضعیت خود را در میان عموم علنی نکرده بود.[۳۵] کارگردان بلژیکی تئاتر، ایوو ون هوو که با بویی در موزیکال آف برادوی لازاروس کار کرده بود، گفت که او به دلیل پیشرفت بیماری قادر به حضور در تمرینات نبود. او خاطرنشان کرد که بویی در طول بیماری به کار خود ادامه داده‌است.[۳۶] تونی ویسکانتی نوشت: «او همیشه آنچه را که می‌خواست انجام می‌داد. و او می‌خواست به روش خودش و به بهترین شکل انجام دهد. مرگ او با زندگی‌اش — که یک اثر هنری است — تفاوتی نداشت. او هدیهٔ خداحافظی‌اش ستارهٔ سیاه را برای ما ساخت. اما من برای آن آماده نبودم. او مردی خارق‌العاده بود، سرشار از عشق و زندگی. او همیشه با ما خواهد بود.»[۳۷][۳۸]

به دنبال مرگ بویی، طرفداران بدون آمادگی قبلی در زیارتگاه‌های خیابانی تجمع کردند.[۳۹] در کنار نقاشی دیواری او در زادگاهش بریکستون، در جنوب لندن، که بویی در شخصیت علاءالدین سالم به تصویر کشیده شد، طرفداران گل گذاشتند و ترانه‌های او را خواندند.[۴۰] سایر مکان‌های یادبود شامل برلین، لس آنجلس و خارج از آپارتمان او در نیویورک می‌شد.[۴۱] پس از اعلام خبر مرگ او، فروش آلبوم‌ها و تک آهنگ‌هایش افزایش یافت.[۴۲] بویی قبل از مرگش اصرار داشت که مراسم تشییع جنازه نمی‌خواهد، و طبق گواهی درگذشت، جسد او در ۱۲ ژانویهٔ در نیوجرسی سوزانده شد.[۴۳] همان‌طور که او در وصیت‌نامهٔ خود ذکر کرده بود، خاکسترش در یک مراسم بودایی در بالی اندونزی پخش شد.[۴۴]

میراث و تأثیر

مهارت اجرا و ترانه‌های بویی در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ بُعد جدیدی را به موسیقی عامه‌پسند بخشید و به فرم‌های مرتبط و پیشرفت‌های بعد از آن نیز بسیار تأثیر گذاشت. به گفتهٔ مؤرخان موسیقی، شیندر و شوارتز، بویی از پیشگامان گلم راک بود و او و مارک بولان را خالق این ژانر دانسته‌اند.[۴۵] او در همان زمان الهام‌بخش مبتکران جنبش موسیقی پانک راک بود.[۴۶] هنگامی که موسیقی‌دانان پانک «با سروصدا ترانهٔ پاپ سه دقیقه‌ای را در نمایشی از سرپیچی عموم مرمت می‌کردند»، زندگی‌نامه‌نویسی به‌نام دیوید باکلی نوشت که «بویی تقریباً به‌طور کامل سازهای سنتی راک را کنار گذاشت.»[۴۷][۴۸] کمپانی موسیقی بویی با شعار «موج قدیمی وجود دارد، موج نو وجود دارد و دیوید بویی وجود دارد» جایگاه منحصر به فرد او را در موسیقی عامه‌پسند ارتقا داد.[۴۹]

موسیقی‌شناس جیمز پرون، بویی را «آورندهٔ پیچیدگی به موسیقی راک» می‌داند و نظرات منتقدان نیز غالباً به عمق فکری آثار و تاثیراتش اذعان داشته‌است.[۴۵][۵۰][۵۱] مارتین ور، بنیان‌گذار هیومن لیگ گفته که بویی زندگی خود را «به گونه‌ای که انگار یک چیدمان هنری بود» می‌گذراند.[۵۲] ویل گومپرتز، سردبیر هنری بی‌بی‌سی، بویی را به پابلو پیکاسو تشبیه کرد و نوشت او «هنرمندی مبتکر، آینده‌نگر و بی‌قرار است که مفاهیم پیچیده آوانگارد را در آثاری به زیبایی منسجم ترکیب کرد و قلب و ذهن میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار داد.»[۵۳]

بازآفرینی پی در پی بویی باعث گسترش و فراگیری تأثیر او بر عرصهٔ موسیقی شد.[۵۴] توماس فورگت، زندگی‌نامه‌نویس، می‌گوید: «از آنجایی که او در بسیاری از سبک‌های مختلف موسیقی موفق بوده‌است، امروزه تقریباً غیرممکن است که هنرمند محبوبی را پیدا کرد که تحت تأثیر دیوید بویی قرار نگرفته باشد.»[۵۵] در سال ۲۰۰۰، بویی در نظرسنجی ان‌ام‌ئی از سوی سایر ستارگان موسیقی به عنوان «تاثیرگذارترین هنرمند تمام ادوار» انتخاب شد.[۵۶] الکسیس پتریدیس از گاردین نوشت که بویی از سال ۱۹۸۰ به عنوان «مهم‌ترین و تاثیرگذارترین هنرمند از زمان بیتلز» تصدیق شد.[۵۷] نیل مک‌کورمیک از دیلی تلگراف می‌گوید که بویی «یکی از ارزشمندترین حرفه‌ها در موسیقی، هنر و فرهنگ عامه‌پسند قرن بیستم» را داشت و «او بیش از حد مبتکر، بیش از حد تیزهوش، بیش از حد عجیب بود که همه به‌جز فداکارترین طرفدارانش نمی‌توانستند با او همراه شوند».[۵۸]

آهنگ‌شناسی

پانویس

یادداشت‌ها

یادکردها

منابع

پیوند به بیرون

🔥 Top keywords: