ویکی‌پدیا:قهوه‌خانه/بایگانی ۳۶

« مرحوم » و « درگذشت »

خواهش می کنم دوستان قبل از این که لینک فلان قانون ویکیایی را بنویسند و نه و آره بگویند یک مقدار در مورداش فکر کنند.

در ویکی عبارتی مانند مرحوم و درگذشت غیر دانشنامه ای محسوب می شوند. شاید به کاربردن مرحوم رضاشاه کبیر جانبداری محسوب شود اما اگر در مورد شخصی مانند تختی، علی حاتمی و یا هر شخص دیگری که مقبولیت عمومی دارد برای احترام از این واژگان استفاده کنیم چه اشکالی دارد. این که علی حاتمی در فلان تاریخ درگذشت یا مرحوم غلامرضا تختی، هم زیباتر است هم محترمانه تر هم در تمام دانشنامه های دنیا رایج است برعکس روالی اکنون از آن پیروی می کنیم. --Niknafs ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۷ (UTC)[پاسخ]

کدام دانشنامه رایج دنیا!؟ حسام ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]
شخصیت‌ها را رتبه‌بندی نکنید بهتر است. رضاشاه هم شخصیتی قابل احترام و محبوب می‌باشد مانند بسیاری دیگر. اگر احترام است بهتر است برای همه باشد وگرنه نسبت به همه بی‌طرفانه رفتار کنید. --کامیار ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)[پاسخ]
با همه یکسان برخورد کنیم، از دادن القاب خودداری کنیم بهتر است. علی عظیمی ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]
چشم از جهان فروبست هم اشکال دارد؟ آخه مرد یه جوریه! The Lady of Shalott ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)[پاسخ]
بله، دقیقا «مُرد» یه جوریه. در مقاله سکته می‌اندازد و گاه آن را خنده‌دار می‌کند. عجالتا تا استفاده از «درگذشت» آزاد شود، شما می‌توانید از «بمرد» استفاده کنید.--Taranet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۳ (UTC)[پاسخ]
« درگذشت » ! کی میگه غیر دانشنامه ای است؟!!!
« درگذشت » ، « از دنیا رفت » « فوت کرد » « مرد » « بمرد » همه یکیست ، میتوانید استفاده کنید و شاید از « به دیار باقی شتافت » هم.
اما مرحوم بمعنی کسی که مورد رحمت خداوند واقع گردیده، شاید بنظر بعضی جانبدارانه بیاید، درین مورد شاید احتیاج به بحث باشد.چون در ایران به همه متوفیان میگویند « مرحوم » یا « شادروان » . اما « درگذشت » و امثال آن کاملا دانشنامه ای است.صادق بهرامیبحث ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)[پاسخ]
« درگذشت » از « مرد »، زیباتر است و غیر دانشنامه‌ای هم نیست. اما استفاده کلمه مرحوم برای یک شخص آنهم در یک دانشنامه، این را به خواننده القا میکند که نویسندگان مقاله، علاقه خاصی به شخص دارند و با استفاده از برخی کلمات میخواهند، یک جور حرمت و تقدس برای ان اشخاص بوجود بیاورند. اما حرمت و تقدس در یک دانشنامه اصولا چیزی نیست که با القاب احترام امیز بتوان انرا بوجود اورد بلکه باید به صورتی بیطرفانه و علمی در مورد اینکه این اشخاص چقدر مورد احترام بوده اند یا تقدس داشته اند، نوشت. سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۳۹ (UTC)[پاسخ]
برای همه «درگذشت» به کار بریم. Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۳۵ (UTC)[پاسخ]

دوستان همه می‌میرند! --Ariobarzan ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۴۲ (UTC)[پاسخ]

بله؛ می‌میرند. :) Raamin ب ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)[پاسخ]
رامین عزیز در اینکه همه (از انسان تا گیاه و جانور) میمیرند، شکی نیست، اما در نحوه نگارش فارسی آن کمی تفاوت هست. مثلا در یک نوشته رسمی، مثلا مدارک مربوط به یک اسب، نمینویسند که «اسب فلان در فلان روز مرد»، بلکه مینویسند «تلف شد»، برای اینکه زیباتر و رسمی تر است. «درگذشت» هم اگر برای همه بیوگرافیها و مقالات استفاده شود، زیباتر است از «مرد». این نظر من بود و فکر میکنم بقیه تاحدودی با آن موافق باشند.سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]
زیباتر یعنی چی؟ رسمی‌تر یعنی چی؟ شما می‌گویید مُرد غیر رسمی و کوچه-خیابانی است؟
در ایران (تقریباً) تمام کتاب‌ها با «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» یا «به‌نام خدا» شروع می‌شوند؛ می‌خواهید سردر ویکی‌پدیایمان هم بگذاریم! Raamin ب ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)[پاسخ]
اشتباه نکنید. ببینید بگذارید بیشتر توضیح بدهم، در قوانین نگارش فارسی در ایران، حتماً پس از اسم پیامبران و ائمه باید کلمه احترام آمیز بیاید (علیه‌السلام، ...) و همچنین گاهی قبل از آنها (حضرت)، اما ما اینها را اینجا به کار نمیبندیم، در مورد بسم الله هم من تابحال در آغاز هیچ دانشنامه چاپ شده ای چه قبل و چه بعد از انقلاب ندیدم و جایش هم اینجا نیست. اما سایر قوانین نگارش فارسی که از قبل از انقلاب هنوز هم یکسان مانده اند و اکثریت با ان موافقند، اینجا هم اعمال میشوند. ببینید غیر از نوشتارهای داخل ایران در کدام یک از نوشتارهای خارج از کشور، «مرد» برای یک نوشته کتابی و یا بیوگرافی بکار رفته. این کلمه بیشتر در کتابهای کودکان و یا محاوره‌های رمانها و داستانها بکار میرود و اینجا در متن دانشنامه، تا حدودی از ارزش آن میکاهد.سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۶ (UTC)[پاسخ]

اول اینکه خدمت کامیار عزیز قصد بی احترامی به کسی را نداشتم منظورم هم از مثال شدن رضا شاه این است که چنین اشخاصی برای یک عده قهرمان محسوب می شوند و برای یک عده یادآوری نامشان هم سنگین است. یعنی همه نمی توانند وی را به عنوان انسان خوب قبول کنند و ما هم که باید بی طرف باشیم. ولی در مورد کسانی که در مقبولیت آن ها کمتر جای شک و شبه است این قضیه فرق می کند.

شاید عبارت مرحوم احترام آمیز باشد ولی فراموش نکنیم بسیاری از افراد برای اینکه افراد قابل احترامی هستند در ویکی پدیا حضور دارند. --Niknafs ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۱ (UTC)[پاسخ]

به دلیل اشتباه املایی آخرین نظرم ویرایش شد. با اجازه بزرگترها!--Niknafs ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]

موضوع « مرحوم » حل شد، ولی فکر کنم بحث انشاء استفاده از « مرد » بجای « درگذشت » صرفا شوخی باشد. نه؟! صادق بهرامیبحث ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۷ (UTC)[پاسخ]

رامین جان زیبا تر یعنی عبارت پویان نیک نفس در حال ویرایش ویکی درگذشت از نظر آهنگ کلام، رایج بودن و غیره به گوش آشناتر است.

در مورد مثال شما هم خب قرار نیست هر چه در ایران رایج است انجام بدهیم ولی ناچاریم از زیبانی که در این مملکت رایج است پیروی کنیم و در این زبان نمی گویند مرد مگر این با وی دشمن باشند. نمی گویند فوت کرد مگر رویشان نشود بگوید مرد و اتفاقاً فوت کرد بیشتر جنبه احترام دارد و درگذشت جنبه رسمی.

مرحوم هم برای مرده در ایران حکم The در انگلیسی را دارد آنقدرها محترمانه نیست که بخواهیم آن را جانب دارانه حساب کنیم ولی خیلی جاها لازم است. به خصوص در مقالاتی به غیر از مقاله خود فرد. مثلاً در مقاله حسین گل گلاب بگوییم وی با مرحوم روح الله خالقی همکاری داشت. اینجوری به طور غیر مستقیم این که خالقی دیگر زنده نیست را هم بیان می کنیم. ولی با افراط در استفاده از این واژه مخالفم.

یک پیشنهاد دارم در مورد مرحوم و آن اینکه نویسنده مقاله در استفاده از آن مجاز باشد ولی اگر زمانی دیگر کاربران تشخیص دادند که در شخص مرحوم شایسته کوچکترین احترامی نیست یا نویسنده در استفاده از مرحوم افراط کرده آن را ویرایش کنند.--Niknafs ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]

اینطوری به خاطر اختلاف سلیقه، بحثها و جنگهای ویرایشی ایجاد میشود، ولی با بکار نبردن هیچ لقب احترام آمیزی، همه یکسان خواهند بود. اگر بخواهیم نشان دهیم که شخص فوت کرده است میتوانیم بنویسیم: «روح‌الله خالقی، هنرمند متوفی» ، واژه «مرحوم» رسمی و دانشنامه ای نیست. اگر کسی که بیوگرافی او را مینویسد، از دوستان یا شاگردان او باشد معمولا لغت مرحوم را میاورد، اما در ویکیپدیا همه یکسان فرض میشوند و ویرایشات خود شما نیز به دست کاربران دیگر ویرایش میگردند. سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز موضوع بی‌احترامی مطرح نیست. سوء تفاهم نشود. منظور اینست که اگر استفاده از آن کلمات را مشروط کنیم و سلیقه‌ای آنگاه جنگ و جدال تازه‌ای راه می‌افتد. عده‌ای کسی را محترم‌تر دانسته و واژهٔ بهتر را می‌نویسند و عده‌ای مخالف، آن را کمتر محترم دانسته و آن را برمی‌دارند. و می‌شود جنگ جدیدی و ... برای همین بهتر است از یک قانون واحد پیروی کنیم. اگر مرحوم است همه باشند حتی صدام حسین و اگر مُرد است برای همه باشد حتی بزرگان.--کامیار ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۷ (UTC)[پاسخ]

نیک نفس جان، در مورد استفاده از « مرحوم » اگر از ابتدا و بر اساس وپ:دبط طوری بنویسی که دیگر نیازی به اظهار نظر درباره خوبی یا بدی شخصیت مذکور نباشد، بهتر و دانشنامه ای است. چون استفاده نکردن از « مرحوم » در مورد روح الله خالقی یا دیگران از او چیزی نمی کاهد. اما پس از ورود به مقاله و استادی وی در رشته اش ، میتوانی بعضا از واژه « استاد » استفاده کنی. درست میگم بزرگان مجلس ؟ صادق بهرامیبحث ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۱ (UTC)[پاسخ]

با شما موافقم در مورد برخی افراد واقعاً به کاربردن این واژه حرام است و برای برخی دیگر مانند مثال خالقی نیامدنش بی احترامی نیست و آمدنش هم احترام خاصی ایجاد نمی کند. یعنی ما با شنیدین عبارت مرحوم خالقی به نتیجه نمی رسیم که پس لابد آدم محترمی بوده برای همین هم با اینکه مرحوم دنبال نام تمام درگذشتگان قرار بگیرد مخالفم ولی فکر می کنم یک مقدار باید از حساسیت روی این واژه کاست تا در موارد خاصی که در نثر نگارش به آن نیاز است استفاده اش ممکن باشد نه اینکه این واژه را از لغتنامه پاک کنیم.
در مورد درگذشت هم لطفاً بدون پیش زمینه ذهنی که در ویکی داریم به آن ها فکر کنید. واقعاً درگذشت این قدر واژه احترام آمیزی است؟ استفاده از مرد که فکر می کنم در بسیاری موارد توهین آمیز هم به نظر آید. یا همان بحث سکته ای در جمله ایجاد می کند. واژه فوت کرد هم بیشتر یک واژه غیر رسمی است ولی درگذشت واژه ایست که تقریباً برای تمام مردم دنیا می توان استفاده کرد و واژه ایست بیشتر رسمی تا احترام آمیز. --Niknafs ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۷ (UTC)[پاسخ]
ببینید دوستان من به شخصه مشکلی با واژهٔ درگذشت ندارم، خودم گاه این واژه را به کاربسته‌ام و گاه از عبارتی مانند چشم از جهان فروبست بهره‌برده‌ام. ولی به دید من مردن نه زشت‌است نه توهین‌آمیز و همچنین این واژه بی‌طرفانه‌ترین واژه‌ای‌است که تنها و تنها مردن را می‌رساند. واژه‌های توهین‌آمیز برای مردن در فارسی سقط‌شُد، به هلاکت رسید و مانند اینهاست. اینکه در فارسی روزمره مرد کم‌استفاده‌است بهانهٔ خوبی نیست، واژه‌آی مانند زادن/زاییدن هم کم‌کاربرداست و جایش عبارتی مانند وضع حمل کاربرد دارد، آیا از فردا باید همه‌جا از این عبارت‌های قلمبه سلمبهٔ به اصطلاح مؤدبانه بهره‌برد؟ نُرم جامعه اینجا صد در صد که به کار بسته نمی‌شود، برای نمونه تصویر آلت تناسلی را در هیچ روزنامه‌ای یا جای عمومی نمی‌بینید و نام این اندام را نیز هم، آیا اینجا هم همین سیاست به کاربسته می‌شود؟ از این نمونه‌ها فراوان‌است، بگذارید مردم آسوده‌بمیرند و دار فانی را اگر خواستند خودشان وداع گویند و دعوت حق را اگر خواستند خودشان لبیک! --Ariobarzan ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۸ (UTC)[پاسخ]
آریو برزن عزیز، گفتید: «اینکه در فارسی روزمره مرد کم‌استفاده‌است بهانهٔ خوبی نیست»، اتفاقاً در فارسی روزمره و محاوره‌ای بیشتر از «مرد» استفاده میشود. شما تابحال شده در صحبت با کسی بگویید فلانی «درگذشت»؟ بعد اینکه واژه «درگذشت» کجایش قلمبه و سلمبه است. اگر آنرا برای همه اشخاص یکسان بکار ببریم چه مشکلی خواهد داشت؟ سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۶ (UTC)[پاسخ]
سیمرغ بزرگوار نخست اینکه من گفتم روزمره و نه محاوره‌ای،محاوره‌ای زبان گفتگواست و روزمره زبان نوشته‌جات فارسی امروزین، در همان محاوره‌ایش هم بر پایه طبقه و جایگاه و خرده فرهنگ‌ها از واژه‌ها بهره می‌برند،از دست روزگار خود من از این واژهٔ مرد بیشتر بهره می‌برم، ولی خوب به رحمت خدا رفت و ازدست رفت و از این دست را بیشتر می‌شنوم. درگذشت اینجایش قلمبه و سلمبه است که معنایی‌است جایگزین برای مردن،به دیگر سخن یکراست مردن را نمی‌رساند. ولی اینکه چه مشکلی می‌تواند پیش‌آورد؛ ببینید گرامی نمی‌توان گفت که از فردا دیگر نگویید مُرد، پس مرد و مرگ هر دو در کنار درگذشت و درگذشتن نوشته‌خواهدشد و آنجاست که از واژه‌ها می‌ٱوان بهره‌برداری نمود و پیغمبر گروهی را خواهند میراند و پیشوای گروهی را درخواهندگذراند! به دیگر سخن از این وجهه‌های مثبت و منفی ظاهری واژگان برای رساندن مقصود بهره‌ها خواهند برد. --Ariobarzan ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۸ (UTC)[پاسخ]
دانشنامه‌های معتبر فارسی از کدام واژه استفاده کرده‌اند؟ مرد یا درگذشت؟ ٪ مرتضا ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)[پاسخ]
دانشنامه ها را دقیقاً نمی دانم ولی لغتنامه دهخدا درگذشت. من فکر می کنم در گذشت احترام خاصی ایجاد نمی کند تنها رسمی و مودبانه است ولی به رحمت خدا و دعوت حق را لبیک گفت پش هر کدام یک دنیا حرف نهفته است. که البته در ویکی هم کم استفاده نشده اند(منبع نخواهید چون یادم نیست!). مثلاً دعوت حق را لبیک گفت یعنی این آدم اون قدر آدم خوبی بود که حق ازش دعوت کرد که لطفاً بمیر و این دوستمون هم روی خدا رو زمین نداخت و مرد. --Niknafs ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۰۲ (UTC)[پاسخ]
به نظرم «مرد»، «درگذشت»، «فوت کرد» همه را می‌توان به کار برد. ولی «مرحوم شد» یا «دار فانی را وداع گفت» کمتر دانشنامه‌ای هستند. نمی‌توانیم که برای دانشنامه‌ای شدن زبان فارسی را تغییر دهیم! همهٔ این واژه‌ها از گذشته کاربرد داشته‌اند. Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)[پاسخ]
« درگذشت » ، « از دنیا رفت » « فوت کرد » « مرد » « بمرد » همه یکیست و هیچیک دارای مفهوم احترام زیادی و تبعیضی و جانبداری نیست. آیا دراین مورد در مقاله ای اشکالی از کسی وارد شده است ؟ لطفا پیوند بدهید. صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]
  • برای کاربرد هر واژه باید دید معنی آن واژه چیست. در انگلیسی بیش‌تر فرهنگ‌های واژهٔ آکسفورد و کمبریج به کار می‌رود. در فارسی هم دهخدا، معین، عمید. دهخدا برای «درگذشت» چیزی فراتر از مرد و فوت کرد ننوشته است. با توجه به این که نمی‌توان برای هر واژه‌ای اینگونه بحث کرد پس رجوع به فرهنگ واژه برای بررسی تعریف واژه و سنجش آن تعریف با کاربرد آن در جمله، مناسب ترین راه و علمی ‌ترین راه است. در بحث های فلسفی نیز برای درستی کاربرد واژه‌ای به فرهنگ‌های واژه مراجعه می‌کنند. اگر این کار را نکنیم از کاربرد هر واژه‌ای می‌توان خرده گرفت. مثلا کاربر مثلا در اینجا را می‌توان به عرب دوست بودن من نسبت داد که به جای «برای نمونه» پارسی، نوشتم «مثلا». پس کاربرد این واژه دانشنامه‌ای نیست و نشانهٔ حمایت و تمایل به گروه ویژه‌ای چون تازیان است! مثال ملموسی نبود، ولی اگر وقت بگذارم نمونه‌های بهتری می‌توانستم بیاورم. Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۵۷ (UTC)[پاسخ]
  • اینطوری باید درمورد هر کلمه با مترادف هایش بحث کنیم. من فکر میکنم این بحث وارونه انجام شده است. در واقع کسی که ایراد وارد کرده باید مطرح کند که « درگذشت » دانشنامه ای یا بیطرف نیست. والا داریم بیمورد بحث میکنیم.صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)[پاسخ]
یک نمونهٔ واضح بی‌طرفانه بودن «درگذشت» در زبان فارسی این است: صدام حسین درگذشت. Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]
و همچنین: سعید امامی درگذشت. Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)[پاسخ]
خوب شما اگر بروید تکریت حتما آنها می‌گویند دردگذشت.من کلا درگذشت را بیشتر می‌پسندم.بار تکلیفی و تعریفی نیز ندارد.--♦ مرد تنها ♦ ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)[پاسخ]
بله؛ در تکریت همه فارسی صحبت می‌کنند؛ یا ما این‌جا در مورد بی‌طرفانه‌بودن «درگذشت» در زبان عربی بحث می‌کنیم. Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)[پاسخ]
راستی یادم رفت: پل تیبتس چشم از جهان فرو بست. Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
پس او هم از ابریق رحمت الهی سرکشید و از این دنیای خاکی و امیال فانی‌اش درگذشت! (-؛ --Ariobarzan ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]
رامین مثال جالبی زد: پل تیبتس. «چشم از جهان فرو بست» نیز ایراد ندارد.Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۰ (UTC)[پاسخ]
بله؛ واقعاً که هیچ ایرادی ندارد! همین است که در en.wikipedia هم ۶۰ واژهٔ مختلف در کنار died به‌کار می‌برند. Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۹ (UTC)[پاسخ]
و محمد بویری هم روزی چشم از جهان فرو خواهد بست!! Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)[پاسخ]
خدمت آریو برزن عزیز، بالاتر صحبت از فارسی محاوره‌ای و روزمره شد، فقط بگویم در لغتنامه دهخدا، واژه «روزمره»، به معنای «محاوره» و یا مکالمه روزانه است که توسط فارسی زبانان ادا میشود و از این حیث، فارسی محاوره‌ای همان فارسی روزمره است و در مقابل آن فارسی کتابی و رسمی است که برای نوشتجات به کار میرود. بگذریم بحث چیز دیگریست، رامین گفت که به کار بردن «درگذشت» ممکن است برای صدام یا ... مشکل ایجاد کند، اما زبان فارسی این امکان را میدهد که بدون به کار بردن کلمه «مُرد» از مصدر «مردن» هم استفاده کرد مثلا میتوان نوشت: «فلانی به بیماری فلان مبتلا گشت گه منجر به مرگ او گردید». اینگونه میتوان در متن مقاله «مرگ» را به جای درگذشت به کار برد، بدون استفاده از واژه «مرد». پیشنهاد من اینست که در الگوها و جدولها که جمله به کار نمیرود از کلمات: «محل مرگ»، «تاریخ مرگ» استفاده شود و در متن مقاله هنگام استفاده از فعل ماضی از «درگذشت» استفاده شود و اگر برای شخصی این کلمه زیبا به نظر نمیرسد میتوان به همان صورت که گفتم با استفاده از «مرگ»، «مرد» را دور زد. سیمرغ کوچولو ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)[پاسخ]

کلمهٔ مرد یا درگذشت را در هر حال برای صدام حسین نمی‌شه به کار برد، چون که خودش نمرد بلکه کشتنش. ولی درگذشت وقعاً جانب‌دارانه نیست، سخت‌گیری بی‌مورد نکنید!The Lady of Shalott ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)[پاسخ]

البته منظور رامین فقط یک مثال بود، وگرنه حتی «کشته شد» هم نمیتوان برای او به کار برد. مخصوصاً برای کسی که در یک دادگاه رسمی «اعدام شد» یا «حلق آویز شد». سیمرغ کوچولو ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)[پاسخ]
رامین جان، صدام و محمد بویری و اون یکی و هیتلر و چنگیزخان و غیرذلک ، آدمهای خوب و آدمهای بد ، کلا همه و همه آدمها وقتی « مردند» در واقع از « دنیا رفته اند » چون که « چشم از جهان فرو بسته اند » و البته همگی « درگذشته اند» . فکر میکنم که دچار وسواس شده ای و الا واقعا هیچکدام از این مثالها که زدی بار مثبت تر یا منفی تر از « مردن » ندارند.
بنا نداریم که بخاطر وسواس و یا برگردان انگلیسی ، زبان خود را هم فراموش کنیم، وقتی فرقی ندارند، ندارند دیگر!
البته صدام حسین « به دار مجازات آویخته شد » نیز هم کاملا بیطرف است چون وی در دادگاه محاکمه شد و مجازات وی حلق آویز بود. صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۴ (UTC)[پاسخ]
پس شما واقعاً باور دارید «درگذشت» هیچ‌گونه جنبهٔ مثبت ندارد. حرفی نیست؛ بسی مسرور خواهیم شد از مقالات در مورد تروریست‌ها و قاتل‌ها و جانی‌هایی که به مرگ طبیعی دچار «درگذشت» شده‌اند و خواهند شد! :)) Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]
رامین جان ، در ویکی پدیا، اینجا به کسی در مقاله، جانی یا تروریست نمیگویند و نمینویسند (حتی اگر همه چنین باوری داشته باشند) تا بخواهند برای مرگش لغت مناسب پیدا کنند. بنظر می آید ، شما در بار معنایی لغت مشکلی ندارید بلکه در محل استفاده آن مشکل دارید، بنظرم جانبدارانه است. شما میتوانید از « مرد » و دیگران مختارند از « درگذشت » یا دیگر واژه های هم معنی استفاده برند.
بسیار جالب! شما به‌نظرم از آن‌طرف بام افتاده‌اید. پس ما جدیداً نه تروریست داریم، نه قاتل! Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]
همانطور که شما گفتید هر مرگ طبیعی می تواند « درگذشت » باشد . « پینوشه » درگذشت ، اصغر قاتل « به دار آویخته شده است » . وقتی « مرد » و « درگذشت » و... یک بار معنایی دارند فرقی در استفاده ندارند.صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۰ (UTC)[پاسخ]
چه بحث درازی شد! نخست به سیمرغ گرامی بگویم که البته دهخدا چند دهه‌ای پیش از ما می‌زیست. دیگر آنکه مرگ/مُردن/مُرد که هر سه هم همخانواده‌اند بار معنایی یکسانی دارند، عبارت‌هایی هم چون به مرگ او منجر شد هم به دید من پیچاندن و مکلف کردن زبان است.
و به جناب بهرامی؛ از دنیا رفته‌اند هم بار باوری پیدا می‌کند، شاید یکی به جهان پس از مرگ باور نداشت، آنگاه این پرسش پیش می‌آید که به کجا رفته‌اند؟
بهره‌گیری از عبارت‌های گوناگون برای مردن چیزی نیست که من با آن مشکلی داشته‌باشم، ولی به دید من بهتر است برای مرگ و رویدادهای طبیعی دست کم اینجا تعارف تیکه‌پاره نکنیم. --Ariobarzan ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۴۲ (UTC)[پاسخ]
آریو برزن عزیز، من هم با تعارفات مخالفم و همینطور بحث زیادی و روده درازی، اما:
  • اول اینکه، موضوع ادبیات و نگارش هم هست و نه فقط نوشتن دانشنامه. سبک نگارش و بهره گیری از قدرت زبان و لغات مترادف برای زیباتر شدن و آرایش و تعادل وزن جمله است. در جمله « ابن سینا دانشمند، حکیم و طبیب ایرانی که به گواهی اغلب دانشمندان اعصار مختلف ، جامع و سرآمد دانش زمان خود بود در همدان در حالی که از بیماری قولنج رنج می برد» « مرد!» نهاد به آن درازی با یک فعل یک کلمه ای سه حرفی ؟ بنظر شما « چشم از جهان فرو بست » جمله را زیباتر نمیکند.
  • یا حتی این جمله « پینوشه دیکتاتور فقید شیلی در حالی که بسیاری منتظر محاکمه و مجازات وی در دادگاه جنایات بشری بودند بر اثر کهولت سن در گذشت » من حتی « از دنیا رفت » ( بدون آن بار باوری که گفتی ) را برای وزن جمله بیشتر می پسندم یا « چشم از جهان فرو بست ». حتی فقید هم بار احترام برای او ندارد.
  • اما دوم اینکه، عدم رسیدن به اجماع در چنین بحثی موجب جنگ ویرایشی و اعمال سلیقه های شخصی می گردد. که میتواند به بدنه متن مقاله آسیب برساند و این برای کسانی که وقت زیادی صرف نگارش کم عیب و نقص میکنند، سخت و موجب دلسردی خواهد شد.صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۳۵ (UTC)[پاسخ]
بسیار جالب! شما به‌نظرم از آن‌طرف بام افتاده‌اید. پس ما جدیداً نه تروریست داریم، نه قاتل! Raamin ب ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]
آقای رامین! طبق معمول مغلطه می فرمایید. مدخل تروریست داریم و مدخل قاتل خواهیم داشت اما نه آن تغییر نام که شما دادید (:en:Mohammed Bouyeri|قاتل ). حتی می بینید که اصغر قاتل هم بدلیل شهرت این اسم ، داریم. اما اگر ابتدای وپ:دبط را دوباره بخوانید، متوجه میشوید که اینجا در هیچ مقاله ای حق ندارند بنویسند که « محمد بویری یک تروریست بود » چه برسد به آن پیوندهایی که شما دادید.! صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۰۳ (UTC)[پاسخ]
نه‌خیر؛ شما مثل این‌که اصلاً متوجه چیزی که من از اول می‌خواستم بگویم نشده‌اید: من که نمی‌گویم در مقاله تروریست و جانی بنویسیم که!! -قاتل را که عیب نیست اگر بنویسیم- (البته چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؛ بمب‌گذاری اکلاهما اقدامی تروریستی بود و عاملش تروریست است، حال هر که می‌خواهد باشد؛ محمد بویری هم یک قاتل است.) حرف من این است: من فکر می‌کنم در زبان فارسی رسم نیست برای کسی مثل خفاش شب واژهٔ «درگذشت» استفاده کنند (همهٔ این آدم‌ها که اعدام نمی‌شوند تا با فعل «به‌دار مجازات آویخته شد» دربرویم از کاربرد درگذشت) و دلیلش هم اینست که این واژه بار مثبت دارد و خنثی نیست؛ شما هم ظاهراً کاملاً مطمئنید که هیچ‌گونه بار مثبت ندارد این فعل و مردم فارسی‌زبان خیلی راحت، برای هر نوع بشری، بدون ‌ذره‌ای تأمل این فعل را استفاده می‌کنند. Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]
شاید تا 10 سال هم که بحث شود و هرکس برداشت و سلیقه‌اش را بگوید، نتیجه‌ای حاصل نشود. پس پیشنهاد می‌کنم از روش‌هایی استفاده شود که سلیقه در آن دخیل نباشد. یکی را من پیشنهاد کردم؛ ببینیم دانشنامه‌های فارسی از درگذشت استفاده کرده‌اند یا مرد؟ دیگری را هم رامین پیشنهاد کرده است. تحقیق کنیم ببینیم آیا در فارسی از واژه درگذشت برای آدم‌های منفی (مثلا قاتل یا تروریست) هم استفاده می‌شود یا نه. در انگلیسی از واژه dying در هر دو مورد استفاده می‌شود. آیا درگذشت هم چنین خاصیتی دارد یا نه؟ مرد هم چنین خاصیتی دارد یا نه؟٪ مرتضا ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)[پاسخ]
فرهنگ برخط دهخدا برای مظفرالدین شاه را نگاه کردم، نوشته است فوت نمود: دهخدا --Taranet ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۳۰ (UTC)[پاسخ]
من اینها را پیدا کردم (استفاده از لفظ درگذشت برای افراد منفی): [۱]، [۲] و [۳]. ٪ مرتضا ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)[پاسخ]
از پیوندهایت ممنون مرتضا جان، دوستان، این که میخواهم بگویم هم سوال است هم میتواند در صورت درست بودن، راهکار باشد.
  • من متوجه شدم که در ویکی پدیا و دانشنامه اصولا ما هیچ قضاوتی و پیشداوری درباره هیچ آدمی انجام نمی دهیم، آدم بد یا خوب نداریم. اگرچه همه باور داشته باشیم او یک جانی پلید است یا یک انسان بسیار مقدس است. در واقع اینجا باید فقط نظرات موافق و مخالف را تا جایی که ممکن است با وزن یکسان بنویسیم. بنابراین باید نزاکت را در مورد همه رعایت کنیم. بنابراین اگر « درگذشت » بار مثبت داشته باشد که ندارد، باز هم نمیتوانیم آن را برای آدم خوب استفاده کنیم ولی برای آدم جانی امساک کنیم. من از بیطرفی این را فهمیدم. با همین معیار هم در استفاده از لغات بی شمار مترادف دیگر میتوان نظر داد. اشتباه است؟ صادق بهرامیبحث ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۳۶ (UTC)[پاسخ]
فکر کنم دوستان به این نتیجه رسیدند که استفاده از «درگذشت» مشکلی نداشته باشد. مازیار پری‌زاده ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۳ (UTC)[پاسخ]
آريو برزن جان پيشنهاد من برای اين بود كه اين بحث كه خوب شروع شد و ادامه يافت به يك نتيجه خوب هم برسد. استفاده از «مرگ» به آن نحوی که گفتم، پیچاندن جملات نیست و برای یک مقاله دانشنامه زیبانویسی اهمیت دارد. از طرفی ما چرا باید مقید به ساده نویسی محض باشیم، «درگذشت» هم که در هر دانشنامه دیگری و در روزنامه ها و خبرها به کار میرود. آیا پیشنهاد من برای به کار بردن «تاریخ مرگ»، «محل مرگ» و کلا استفاده از کلمه «مرگ» در الگوها و در عوض استفاده بیشتر از کلمه «درگذشت» در جملات متن خوب نیست؟ سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]
ببینید بهرامیِ گرامی، من با عبارتی چون چشم از جهان فروبست مشکلی ندارم چون هواداری ویژه‌ای در سرشتش نهفته نیست(البته به دید منها!) ولی البته خوب این یک عبارت رسمی نیست و جای مردن را نمی‌گیرد و بیشتر به کار جمله‌آرایی می‌آید. از این دست عبارت‌ها هم می‌توان بهره برد. واژه فقید را هم من دارای بار هوادارانه می‌بینم، پیشین بهتراست در اینجا. ولی یک نکته‌ و آن اینکه بحث زیبایی که یک بحث سراسر نسبی‌است خوشبختانه یا شوربختانه جای چندانی در یک دانشنامهٔ همگانی ندارد چه که همانگونه که گفتم زیبایی نسبی‌است، آنچه در دید من زیباست در دید دیگری بی‌ریخت است، پس زیبایی اینجا موضوعیت چندانی ندارد. وانگهی خود من هم در همین چند جمله‌ای که دارم می‌نویسم از بسیاری از گرایش‌های نوشتاری خودم دارم می‌گذرم.
سیمرغ جان اتفاقا سخن خردمندانه‌ای‌ می‌گویید چون جاهایی مانند سرتیترها و الگوها بیشتر حساسیت‌برانگیزاست و متن بیشتر گذشت‌پذیرتر. من خودم هم درگذشت را به کار برده‌ام(پیشتر هم گفتم) و چه بسا در آینده هم به کار ببرم ولی نه در جاهایی که چندان توی ذوق بزند.
شاید بد نباشد این بحث را به جای دیگری بفرستیم. --Ariobarzan ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC)[پاسخ]

زمانی که این موضوع را پیش کشیدم اصلاً فکر نمی کردم چقدر ممکن است سرور ویکی را اشغال کند. اما پیشنهاد کلی من این است که برای کلمات قانون ننویسیم یعنی به شعور کاربران که خودمان باشیم اجازه بدهیم که با رعایت بی طرفی در هر جا طوری که صلاح است تصمیم بگیریم. یعنی من نویسنده خودم کلاهم را قاضی کنم که درگذشت بهتر در این مقاله و این جمله می نشیند یا دارفانی را وداع گفت یا دور از جان مرد. و خب اگر هم تصمیم ام اشتباه باشد هزاران کاربر دیگر می توانند ویرایش کنند. اگر هم منصف باشیم و حرف هم دیگر را بپزیریم به جای جنگ و دعوای ویرایشی وقتمان را صرف تکمیل مقاله می کنیم. در هر حال یک قانون کلی مشکل است، ما هر چقدر هم که بی طرف باشیم نمی توانیم مرگ جعفر بزرگی را با مرگ صدام مقایسه کنیم و اینکه یک مقدار لحن دو مقاله متفاوت باشد اجتناب ناپذیر است. --Niknafs ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۳۴ (UTC)[پاسخ]

در جایگاه دانشنامه‌نویسی نباید شخصیت یک تن در لحن مقالهٔ مربوط بدو اثرگذار باشد. شعور هم مانند هر چیز دیگری امری نسبی‌است. --Ariobarzan ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]

بستن بی‌پایان نرسی

دوستان گویا دست‌رسی نرسی بی‌پایان بسته شده است. خواهش می‌کنم نسبت به این مسائل حساس باشید. نباید زنده‌گی در ویکی‌پدیا اینقدر ناامن باشد که مدیری بتواند کاربری را که جسارت کرده و حرفی در انتقاد به او زده قطع‌دست‌رسی کند. عزیزی ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۵۵ (UTC)[پاسخ]

درود بر عزیزی، دوست و هکار گرامی. من در صفحه بحث او در این مورد سئوالاتی را مطرح کردم و مثل شما معتقدم که باید به این مسائل با حساسیت و دقت بیشتری نگریسته شود. اما گویا برخی کاربران حتی کوچکترین اشاره‌ای را به این مورد جایز نمیدانند و مدیری هم که او را قطع دسترسی نموده، تمایلی به پاسخ دادن ندارد. سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]
ضمناً جناب عزیزی در صفحه بایگانی شده قهوه خانه بحثی در جریان بود راجع به کمیته داوری و همینطور بحثی درباره انتخاب دیوان سالار که من فکر میکنم الان باید به صفحه جدید منتقل شوند سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
در صفحهٔ بحثش هم گفتم، بهتر است از خود مدیر بستنده بپرسید وگرنه به هیچ جایی نمی‌رسیم مانند گذشته. ایشان با استناد به زاپاس بودن من‌تنها و ایشان این کار را کرده‌اند ولی مدرکی ارائه نشده‌است. شاید چیزس بدانند که ما نمی‌دانیم! --کامیار ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۵۹ (UTC)[پاسخ]
من فکر کردم که دوباره دسترسی اش باز شده! تا جایی که من تازه وارد در سیاست های اینجا دیدم، قطع دسترسی بی پایان از اختیارات آقای « ولز » است و در شرایط خیلی خاص، حالا یک درجه پایینتر حداقل باید با موافقت هیات مدیران یا امنا یا داوری باشد.
با فرمایش به آفرید در بحث کاربر:Nersy معلوم می شود که این اقدام با تصمیم گیری واحد و بدون موافقت دیگر مدیران بوده است. علاوه برآن بنظر من مستندات ارائه شده ، بر فرض صحت ، اصلا برای قطع بی پایان کافی نیست.
راستش اگر قطع دسترسی کامل به همین سادگی است ، من ترجیح می دهم بجای آنکه بگویم من دیگر اینجا نمی مانم، میگویم که درباره آن باید بحث کرد و مدیر مربوطه نیز باید مورداستیضاح ( سوال رسمی ) قرار گیرد.البته این سوال چیزی از احترام که برای حسام و زحماتش قائلم، کم نمی کند، مشق قانونمندی است. اما بازهم می گویم بدون « کمیته داوری » امکان ندارد.صادق بهرامیبحث ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۷ (UTC)[پاسخ]
اينجا مگر كميته داوري هم دارد؟معین ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۰ (UTC)[پاسخ]
من هم از به‌آفرید تشکر میکنم که برای حقوق کاربر بسته شده اهمیت قائل و پیگیر شدند، در جواب دوست عزیز معین، نه اینجا کمیته داوری ندارد اما بحثش بود که بهتر است راه اندازی شود. همینطور بحث دیوانسالار با انتخاب کاربران که جناب عزیزی در جریان آن هستند. سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)[پاسخ]
فکر می‌کردم یک روز بسته شده. جریان چیست؟ چه کار بدی کرده؟--Taranet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]
این بحث‌ها که شما می‌گویید سالهاست (حداقل یک سالش را من می‌دانم!) که در جریان است ولی هرگز پیش نرفته و نتیجه نداده زیرا عده‌ای علاقه‌ای به این مقوله ندارند و آن عدهٔ مشتاق نیز بعد از کمی کش و قوس خسته می‌شوند و ترجیح می‌دهند ... مثلاً این را ببینید : بحث ویکی‌پدیا:قطع دسترسی جناب عزیزی هم در جریان بحث مدیر درگیر بوده‌اند ولی آیا نتیجه‌ای عاید ویکی شد؟ --کامیار ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]

در این باره، تخلف کاربر:حسام محرز است. باید به این فکر شود که با مدیران متخلفی مانند حسام چگونه برخورد شود. مشکل اصلی ویکیپدیای فارسی تاکنون تخلفات مدیران آن بوده است. Alefbet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)[پاسخ]

با توجه به اینکه مواردی از این قبیل قبلا به نتیجه نرسیده، شاید اقدام برای ایجاد کمیته داوری بهتر باشد. سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۱ (UTC)[پاسخ]


::تلاش می‌کنم بی‌طرف و منطقی نظر دهم:

به نظر من باید نخست قوانین مشخص و ویژه‌ای برای گرفتن مدیریت از مدیران وجود داشته باشد که ندارد!
پس از آن هم جناب حسام باید بتواند گزینه‌های زیر را ثابت کند:
۱- زاپاس بودن کاربر نرسی ( حساب کاربری زاپاس )
۲- سوء استفادهٔ کاربر:Nersy از حساب کاربری زاپاس ( مواردی که استفاده از حساب زاپاس ممنوع است )
۳- اینکه نخست به ایشان هشدار دادند و نرسی هشدار او را نادیده گرفت. (شاید «کاربر نرسی» با قوانین آشنا نبوده است. اگر بوده، باید ایشان به جای اثبات «هشدار و نادیده‌انگاری نرسی»، آگاهی و دانش او را نسبت به قوانین ثابت کند.) (چماق و رهنمود چیست؟)
اگر جناب حسام این کار را نکرد و نیز هیچ سیاستی برای مجازات او گذارده نشد، برای بازپس گیری حق پایمال شده، باید کار را به مسئولان بالاتر بکشیم. Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)[پاسخ]
  • قوانین روشن است: برای قطع بی‌پایان بر اساس زاپاس بودن:1-استفتای متا لازم است و 2- پیوندهایی که سوء استفاده را مشخص کند. اگر هم بنده ی خدا را ban میکنند باید رضایت همه ی مدیران باشد یا اجماع کاربران. ظاهراً هیچ کدام تا کنون محقق نشده است.

خدمت دوستان عارضم که عین این مورد قبلاً هم رخ داده و احتمالاً در آینده نیز روی اعصاب خواهد بود. اینجا چون دیوانسالاری ندارد که به امور مدیران رسیدگی کند(یا دارد و در غیبت کبری به‌سر میبرد)، فعالیت مدیران به قول فلانی از روی شکم شده‌است. پیشنهاد بنده اینست که آستین‌ها را برای انتخاب یک دیوان‌سالار بالا بزنیم. والسلام--ژنرال ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)[پاسخ]

این بار اولی نیست که حسام تخلفی در این حد دارد. موضوع انتخاب دیوانسالار هم امر جدائی است (در جای خودش لازم است اما برای این مورد نباید به انتظار آن نشست). بهتر است تخلف حسام در متاویکی گزارش شود و درخواست پس‌گرفتن اختیارات مدیریتی او در آنجا مطرح شود. Alefbet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۰۲ (UTC)[پاسخ]
به نظر من بهتر است برای آخرین بار به ایشان هشدار داده شود. درست نیست همه اینگونه با ایشان مخالفت کنیم! همهٔ ما اشتباه می‌کنیم، حتی آگاهانه! Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۰ (UTC)[پاسخ]
قبلا بارها و بارها از ایشان تقاضا شده بود روش خود را تغییر دهند تا جایی که یادم است یک‌بار هم صفحه‌یی برای عزل ایشان تشکیل شد که توسط روزبه صفحه حفاظت شد. من شخصا هرچند قبلا مخالف عزل ایشان بودم اما رفتار ایشان در چند ماه گذشته نشان داد که نمی‌توانند مدیر بی‌طرف باشند و تصور می‌کنم گرفتن اختیارات مدیریتی از ایشان به سود ویکی‌پدیای فارسی باشد و موجب رشد ویکی‌پدیای فارسی می‌شود. عزیزی ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)[پاسخ]
اصلا کاربر:من ِ تنها چرا بسته شده بود؟ --Taranet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۳۲ (UTC)[پاسخ]
شاید چون حسام حس کرده است که او زاپاس است. حقیقت این است که نمی‌توان ایشان را محکوم کرد. فرض کنید من یک کافی نت دارم با ۳۰ رایانه که هرکدامش دارای آی‌پی متفاوتی است. من اگر ۳۰ حساب کاربری درست کنم و همهٔ آن‌ها همسو و مطابق با خواستهٔ من عمل کنند، شما چگونه می‌توانید ثابت کنید که همهٔ آن‌ها مال من بوده‌اند؟ آیا جز با حس کردن می‌توان!؟ از طرف دیگر اگر قرار است بنا به حس کردن باشد که از فردا مدیران می‌توانند به هر بهانه‌ای مثلا اینکه همهٔ ما در ابتدا موافق سلب مدیریت حسام بودیم، همهٔ ما را همسو پنداشته و همهٔ ما را زاپاس‌های یکدیگر درنظر بگیرند! و مدیر به یک بهانهٔ ساده هر اختیاری را خواهد داشت! کار درست چیست؟ Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)[پاسخ]
نیازی به استفاده از حس ششم نیست. در صورتی که یک یا چند نفر از یک محدودهٔ آی‌پی استفاده ‌کنند (مانند یک کافی‌نت)، بازرسان کاربر در صورت درخواست باررسی، آن را بیان می‌کنند. Alefbet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۰۶ (UTC)[پاسخ]
و اگر از یک محدودهٔ آی‌پی استفاده نکنند؟ یکی از دوستان من برای گذر از فیلتر یک فضا در کانادا خریده و با پی‌اچ‌پی برنامه‌ای نوشته که ... خلاصه اینکه آی پی کانادا نمایش داده می‌شود. پس اگر از حس ششم استفاده نشود، کاربر به همهٔ اهدافش با زاپاس‌ها می‌رسد و اگر بشود هم حس ششم دلیل خوبی نیست و شاید به حس سلطه‌گری تبدیل شود! پس باز سوال باقیست. کار درست چیست؟ Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)[پاسخ]
کار درست آنست که به حس خود اطمینان نکنید. اگر دلیل موجهی دارید، باید قابل بیان و اثبات برای دیگران باشد، اگر نیست، موجه نیست. Alefbet ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۰ (UTC)[پاسخ]
تبریک می‌گویم، از فردا من پیروز همهٔ رای‌گیری‌ها خواهم بود. مثلا این نظرخواهی ویکی‌پدیا:نظرخواهی تغییر زیرعنوان‌ها که بسیار هم مورد علاقه من می‌باشد. ببینم شما چگونه می‌خواهید با دلیل موجه اثبات کنید که همهٔ کاربرانی که از فردا اعلام موافقت کردند، «من» خواهند بود؟ (لطفاً اعتراف من در اینجا را در نظر نگیرید.) طولی نمی‌کشد که ویکیپدیا به گند کشیده می‌شود!(ببخشید!) Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)[پاسخ]
  • کار درست در سیاست‌ها و رهنمودهای ویکی‌پدیا آمده است و شرط مدیر شدن دانستن این چیزهاست. اما در حقوق پیشرفته این اصل بدیهی وجود دارد که هزاران گناه‌کار اگر بی‌گناه تشخیص داده شوند بهتر است تا یک بی‌گناه به اشتباه گناه‌کار. شما دوست عزیز ظاهرا از سوابق اینجا خبر ندارید. یکی از مدیران قبلا مشخص شد که با کاربری از همه نظر حتا کامپیوتری که وصل می‌شوند یک‌سان است اما چون خودش گفت که آن کاربر شخص دیگری است که هم‌کار اوست از او پذیرفته شد. نمی‌شود یک بام اینقدر هواهای متفاوتی داشته باشد. می‌شود؟ عزیزی ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۵ (UTC)[پاسخ]
کار درستی که می‌فرمایید در سیاست‌ها و رهنمودها آمده را ممکن است بیان کنید. این که گفتید «هزاران گناه‌کار اگر بی‌گناه تشخیص داده شوند بهتر است تا یک بی‌گناه به اشتباه گناه‌کار» حرف قشنگی بود ولی آیا به راستی چنین اصلی در حقوق (یا به قول شما حقوق پیشرفته) وجود دارد؟ ممکن است منبعی معرفی کنید؟ در مورد «سوابق» و «چندهوا یک بام» فکر خواهم کرد. Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)[پاسخ]
به نظرم کار درست، درخواست در متا باشد. از طریق ویکی فارسی به هیج جا نمیتوان رسید سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)[پاسخ]
شدیداً مخالف آن‌چه که گفتید یعنی «درخواست در متا» هستم. Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)[پاسخ]
فعلا که با توجه به سوابق مدیر مربوط و انچه در این صفحه گذشت، سایرین با این موضوع مخالفتی ندارند.ضمنا خود مدیر هم حاضر به دادن هیچ گونه توضیحی نشده است، این چه چیز را میرساند، شاید او هیچ دلیلی برای زاپاس خواندن اندو و قطع دسترسی بی پایان ندارد. حال شما سعی میکنید به نیابت از او یک دلیل موجهی بیابید. خودش نمیتواند؟ سیمرغ کوچولو ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۴ (UTC)[پاسخ]
دوست گرامی، من سعی نمی‌کنم دلیل موجهی بیابم! من همانطور که در نخستین کلماتم در این بحث نوشتم از دیدگاهی بی‌طرف و منطقی سعی کردم به ماجرا نگاه کنم. نتیجه‌ای که گرفتم این بود که سیستم شدیداً دارای اشکال است و به این دلیل است که بسیاری قربانی خواهند شد!
من هم یک ساعتیست که دارم پیشینهٔ ایشان را مطالعه می‌کنم(!)، چیزی که از رفتار ایشان دستگیرم شد اعتراضات بسیار به ایشان بود! نمی‌دانم به چه حسابی می‌گویید که «خود مدیر هم حاضر به دادن هیچ گونه توضیحی نشده است» ولی پیش از هر کاری باید کمی صبر کنیم تا مطمئن شویم که خود او از ماجرا خبردار است و حاضر به گفتن هیچ توضیحی هم نشده و سپس اقدام کنیم. امیدوارم هیچ حقی پایمال نشود. Wayiran ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۵۴ (UTC)[پاسخ]
  • Wayiran عزیز:
  1. - داشتن زاپاس به‌خودی خود مشکلی ندارد مشکل از وقتی شروع می‌شود که زاپاس‌ یا زاپاس‌های یک شخص اعمالی مانند شرکت در رای‌گیری‌ها و یا مسائلی از این قبیل داشته باشند. آیا در مورد نرسی چنین بوده است؟
  2. - اولین قدم برای فهمیدن این که چه حساب‌هایی زاپاس هستند. چک‌یوزر است که در ویکی‌پدیای فارسی کسی قادر به انجام آن نیست و باید از کسانی که در متاویکی قادر به انجام آن هستند خواسته شود. آیا در مورد نرسی چک یوزر صورت گرفته است؟

در مورد حقوق اصل جهان شمول برات وجود دارد. یعنی" «همه بی‌گناه‌اند مگر آن که اثبات شود گناه‌کارند.» این «اثبات» در قرون وسطا و دادگاه‌های تفتیش عقاید با شکنجه و با این استدلال که اگر خدا بخواهد متهم شکنجه‌ها را تحمل می‌کند و به گناه اعتراف نمی‌کند به دست می‌آمد اما انسان‌های پیش‌رفته به این نتیجه رسیدند به‌تر است مجرمی آزاد شود اما این‌گونه از او «اعتراف» نگیرند. عزیزی ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]

جناب عزیزی عزیز،
۱- من نگفتم داشتن زاپاس به خودی خود دارای ایراد است. ولی لازمهٔ سو استفاده از زاپاس، وجود داشتن حساب کاربری زاپاس است. به همین دلیل، نخستین چیزی را که حسام باید ثابت می‌کرد، وجود حساب زاپاس بود و سپس اثبات سو استفاده از آن و بعد هم هشدار یا علم به آگاهی او از قوانین.
۲- ببینیم نظر خود حسام چیست. ولی قانون مسخره‌ایست. برای من شخصاً مثل آب خوردن که با ۱۰ آی‌پی گوناگون کاری را انجام دهم. آی‌پی‌هایی که از دورترین نقاط زمین هستند. (منظورتان از چک‌یوزر همان بررسی آی‌پی است یا بررسی رفتار کاربر؟)Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)[پاسخ]
  • نخست آن که مدیربندنده باید قبل از بستن توضیح دهد و بستن برای همیشه بدون اجماع مدیران ممکن نیست پس حتا اگر نرسی دارای زاپاس خرابکار هم باشد مدیر بندنده او خلاف رفتار کرده است. متوجه منظور شما از این که قانون مسخره‌ایست نمی‌شوم. پیشنهاد شما چیست با حدس و گمان برای همیشه حساب‌کاربری را ببندیم به این بهانه که نمی‌شود اثبات کرد گناه کار است یا نه؟ اگر شما با ده آی‌پی مختلف کار خرابکارانه یا اخلال‌گرانه‌یی انجام دهید. اول چک یوزر می‌کنند اگر چک یوزر چیزی را مشخص نکرد آن‌وقت باید با شواهد دیگر موضوع را بررسی کرد اما به هر حال و به هر دلیل و بهانه بدون اجماع کاربران یا مدیران نمی‌توان حساب کاربری را برای همیشه بست. عزیزی ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)[پاسخ]
به قول شما باید یک مورد دیگر را هم به آن فهرست ۳ تایی من(که رویش را خط کشیدم) افزود و آن اینکه توافق همهٔ مدیران یا اجماع هم باید باشد. خیر من نمی‌گویم حدس و گمان، ولی بدون حدس و گمان به آسانی می‌توان با چند آی‌پی چند حساب کاربری ساخت و در رای گیری ها به طور همسو شرکت کرد. بنابراین بدون حدس و گمان سو استفاده آسان‌تر از آب خوردن است (مثلا از فردا می‌توان برای هر چیزی رای‌گیری کرد و خواستهٔ خود را با چند رای تحمیل، حال آیا ممکن است شما بتوانید بدون حدس و گمان، تخلف در رای‌گیری را ثابت کنید؟) و با حدس و گمان هم چنین کاری بی‌پایه است، پس سیستم ایراد دارد. Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۱۴ (UTC)[پاسخ]
در مورد پاسخ‌های مدیر بندنده می‌توانید به اینجا مراجعه کنید و ببنید ایشان پاسخی ندارند که بدهند! عزیزی ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)[پاسخ]
  • من فکر میکنم اینجا هم داره میشه مثل مملکت خودمون، همه فقط ابراز ناراحتی میکنند، اکثریت رای نمیدیم اما بعد که نماینده اقلیت رای دهنده به سرمان مسلط شد، شیون و زاری راه می اندازیم.
مجلس ترحیم نرسی را گرفتیم، از قانون شکنی ها یا بی قانونی ها ابراز نگرانی کردیم، تقبیح و داد و بیداد میکنیم، یک جنجال حسابی . سخنرانی میکنیم ( مثل من!) بعد هم هرکس می رود دنبال کارش، مدیر احتمالا خاطی یا کاربر احتمالا خاطی هم بکار و روش خود ادامه می دهد. تا روزی که دوباره یک اتفاق جدید بیافتد. شاید فردا، شایدم سال دیگه. یعنی هرروز میخواهیم بجای ویرایش مقاله ، بنشینیم و راجع به خودسری ها یا خرابکاری ها یا نبود امنیت و بدبینی صحبت کنیم.
بابا اینجا ویکی پدیاست. یعنی « قانون » یعنی « جسور باشید » ، « همین الان ویرایش کنید » یعنی « خرد جمعی » یعنی « اجماع » حتی درباره تغییر سیاست ها. مگه همه در سطرهای بالا و بحثهای بایگانی شده ، از نبود « کمیته داوری » و « دیوانسالار » ناراحت نیستید و آنها را چاره ساز نمیدانید. خب، این یعنی اجماع اولیه بر سر یک موضوع. از دیروز تاحالا بحث ویکی‌پدیا:هیئت داوری دوباره راه افتاده ولی هیچ کس چراغ اول را روشن نکرده! صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)[پاسخ]
  • جناب بهرامی عزیز، لطفا اجازه دهید روی بحث فعلی که موضوع‌اش تخلف مدیری در بستن بی‌پایان حساب‌کاربری است متمرکز شویم. این‌گونه نقض غرض می‌شود و با آشفته کردن فضا جلوی روند گفت‌وگو گرفته می‌شود. عزیزی ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)[پاسخ]
عزیزی عزیز، چندین روز است دارد بحث میشود، درین جا در تابلوی مدیران در صفحه بحث نرسی .تا کی ؟ اجازه می دهید بحث را اینگونه جمع آوری کنیم :

کوتاه سخن / اجماع اولیه

  • لازم است آقای حسام دلایل اثبات پذیر خود را درباره تخلف نرسی ارائه کند.
  • درصورت اثبات تخلف نرسی، آقای حسام یا دیگر مدیران مجازات وی را بر اساس سیاست ها با ذکر مدرک بیان کنند.
  • در غیر اینصورت آقای حسام ، درین مورد مدیر متخلف محسوب می شود.
  • بعدش را بعدا یا اجماع کنید یا به داوری یا به دیوانسالار بسپارید.
آقایان و خانمها ، بله؟ سکوت هم رضایت محسوب می شود. صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
  • بهرامی عزیز، حتا اگر تخلف نرسی اثبات شود باز هم مدیری که بدون ارائه دلیل و بدون اجماع سایر مدیران کاربری را ببندد متخلف است. اما مسئله مهم در حال حاضر این است که هر چه زودتر باید نرسی و من‌-تنها باز شوند و بعد در این موارد بحث شود. نمی‌شود کسی را مجازات کرد و در مجازات نگه‌داشت بعد در مورد گناه‌کار یا بی‌گناهی‌اش بحث کرد. نرسی باید باز شود. فراموش نکنید من‌تنها در اولین حضورش با مدیر بندنده درگیر بوده است. عزیزی ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)[پاسخ]
بنظر می آید که بقیه مدیران ( شاید بغیر از به آفرید) با سکوت خود، با اصلاحات اخیر مردتنها ، و تبدیل قطع دائم نرسی به تعلیق یک هفته ای او به اجماع رسیده اند.صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۰ (UTC)[پاسخ]
بهتر است این ماجرا را پایان دهیم. آقای حسام هم با یک عذرخواهی همه را راحت کنند. در صورت تکرار، دیگر قانونی پیگیری کنیم. عذرخواهی ایشان نشانهٔ ضعف نیست، بلکه نشانهٔ افتادگی و حسن نیت او خواهد بود. امیدوارم دیگر دوستان از این اعتراف و عذرخواهی سو استفاده نکنند. Wayiran ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)[پاسخ]
این هم جواب پیشنهاد شما! ;) --کامیار ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)[پاسخ]
  • خطای مدیری که بی‌پایان نرسی را بسته است خطایی آشکار است. خطای مدیری که در صفحه‌ی بحث ایشان کاربران را به استهزاء می‌گیرد هم خطایی مسلم است اما خطای کاربرانی که سکوت می‌کنند تا گروهی از قدرتی که برای حفاظت از ویکی‌پدیا به آن‌ها داده شده است سؤاستفاده کنند خطایی نابخشودنی است. این چندمین بار است که این اتفاقات می‌افتد و متاسفانه با سکوت و مماشت به فراموشی سپرده می‌شود. عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)[پاسخ]
به نظر مردتنها موضوعی را در این باره میداند اما نمیگوید. آیا بهتر نیست اول از او بپرسیم که چرا ایندو را حساب یک شخص میداند؟ برای نظرخواهی کمیته داوری الان شروع نکنیم؟ سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۵۴ (UTC)[پاسخ]
اصلا مهم نیست این دو حساب، حساب یک شخص هستند. بستن بی‌پایان دو حساب کاربری به جرم این که زاپاس هم هستند خلاف است. خطای جناب مرد تنها هم این است که برای مدیر بندنده دست می‌زند و هورا می‌کشد و اگر اعتراضات کاربران و مقاومت به‌آفرید نبود الان هنوز داشتن به سلامتی شریف بودن خود هورا می‌کشیدند. خطای دوم مردتنها این است که دارد در اینجا مخفی کاری را رواج می‌دهد در صورتی که همه‌چیز باید شفاف بیان شود. هر دو حساب مستعار هستند و افشای شخصیت حقیقی در بین نیست که بیم زیان رسیدن در بین باشد.عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
چرا خطای مدیری که بسته، آشکار است؟ دربارهٔ خطای کاربر رامین(و حسام) در خصوص طعنه‌زدن در صفحهٔ بحث حسام، با شما موافقم، ایشان نزاکت را که یکی از سیاست‌های ویکیپدیاست، با طعنه زدن و دست انداختن رعایت نکردند! شاید گذشت و بخشش ما ادب و دوستی را به ایشان بیاموزد! Wayiran ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۰۹ (UTC)[پاسخ]
به دو دلیل اول این که بدون توضیح و اجماع مدیران و کاربران نمی‌توان حساب کاربری را برای همیشه بست. دوم این که همان که مدیر دیگری کاربر بی‌پایان بسته را باز و یک‌هفته بسته است نشان از اشتباه مدیر بندنده نخست دارد و ضمنا این مدیر قبلا نیز دیگران را بی‌پایان بسته است که بعد باز شده‌اند و این بار نخستشان نیست. و اما در مورد بخشش و مجازات باید عرض کنم:آن‌که توان «مجازات» دارد می‌تواند «ببخشد» وگرنه روغن ریخته را نذر امام‌زاده کردن است. عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
حرف جناب عزیزی تایید میشود، حسام در جواب wayiran در صفحه بحثش میگوید که هیچ جای کارش غیر قانونی نبوده، اگر اینطور است پس کار مرد تنها در تخفیف جریمه آندو غیر قانونی است. توضیح ندادن و سکوت حسام و جریمه‌های سنگین او برای برخی کاربران و سپس تمسخر بحثهای آنان، فقط یک چیز را میرساند. جناب عزیزی پیشنهاد شما چیست؟ آیا در متا در این خصوص شکایت شود؟ سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۱۵ (UTC)[پاسخ]
  • سیمرغ کوچولو عزیز! من امیدوارم موضوع در همین ویکی‌پدیای فارسی و توسط کاربران فارسی حل شود. اگر کاربران ویکی‌پدیای فارسی نسبت به این مسائل بی‌تفاوت باشند کاری در متا پیش نمی‌رود. این مدیر را خلع کنند فردا مدیری بدتر جای او را خواهد گرفت. مهم مشارکت جمعی با وجدانی بیدار است نه آن که هرکس کلاه خود را بگیرد که باد نبرد. عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۹ (UTC)[پاسخ]

متأسفم

نمی‌دانم اینهمه بحث برای چیست؟ اصولاً از اینکه می‌بینم کسانی سرشان را توی گونی (شاید هم خورجین یا پتو) می‌کنند و می‌گویند «انشاءالله که گربه‌است» و این احتمالاً از روی مصالح شخصی صورت می‌گیرد متأسفم. داشتم این صفحه را در ویکی‌انگلیسی نگاه می‌کردم. و بعد متأسف شدم از این بابت که کاربری که هنوز نمی‌داند خرابکاری چیست چطور اظهار نظر می‌کند که «بدون اجماع مدیران و کاربران نمی‌توان حساب کاربری را برای همیشه بست». این جنجال‌های بی‌مورد احتمالاً برای عده‌ای منفعت خاصی دارد که اینقدر به آن دامن می‌زنند. در نهایت بگویم که حوصله‌ام از این مسخره‌بازی‌ها (و مسخره‌بازها) سر رفته‌است ‏• Яohaŋ ٭ ۳۱ فروردین ۱۳۸۶، ‏۱۷:۲۳(UTC)

متقابلاً برای آن عده هم که مخالف این بحثند احتمالاً منفعت خاصی دارد. سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۰۷ (UTC)[پاسخ]
لطفاً از من انتظار نداشته باشید که از بحثی که مدام به سمت شکایت در متا کشیده می‌شود خوشبین باشم. البته در آن صورت هم نتیجه‌ای عاید نمی‌شود ‏• Яohaŋ ٭ ۳۱ فروردین ۱۳۸۶، ‏۱۸:۵۹(UTC)
اصولاً در جامعهٔ ما اصلاً بحث کردن فایده‌ای هم دارد؟ یا همه‌اش مسخره‌بازی توسط مسخره‌بازها ست؟! --کامیار ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)[پاسخ]
سوء تفاهم نشود. دغدغه‌های عمومی کاربران محترم است. مخاطب من بیدارانی بود که خود را به خواب زده‌اند ‏• Яohaŋ ٭ ۳۱ فروردین ۱۳۸۶، ‏۱۸:۵۹(UTC)
خواهش می‌کنم. با اینکه زاپاس‌بازی بیداد می‌کند ولی راه‌های ما برای مبارزه با آن اندکی روال کار ویکی‌پدیا نیست. بحث باید بر سر این باشد و حال اینکه x و یا y فلان کار را کرده‌است دردی از ما دوا نمی‌کند. --کامیار ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۷ (UTC)[پاسخ]
  • جناب سنمار کنایه نزنید. من نمی‌دانم خراب‌کاری چیست یا شما که می‌روید در مقاله‌ی تن‌فروشی اعدام شده آشکارا منبع را دست‌کاری می‌کنید و ارجاع نادرست می‌دهید و تازه ادعا می‌کنید که خراب کاری هم نکرده‌اید. من اهل شکایت بردن بر کسی نیستم و فرض کردم این خراب‌کاری را از روی حسن‌نیت انجام داده‌اید اما حال برای‌ام آشکار شد که عمدا رفته‌اید و خراب‌کاری کرده‌اید. عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۳ (UTC)[پاسخ]

شروع به کار جلسات تعیین کمیته داوری و دیوانسالار

با اجازه پیش کسوتان،

مقدمتا باید عرض کنم که قهوه خانه را دست کم نگیرید، « قهوه خانه » یکی از قدیمی ترین « سازمان های مردم نهاد » است . ;)

آقایان و خانمها، بنظرم بحث بر روی ضرورت وجود کمیته داوری و دیوانسالار فعال دیگر بدیهی و کافی است. فکر میکنم حالا که مدیران اقدام نمیکنند، جهت شروع برای رسیدن به اجماع فی المجلس مباحث پیشین و سال گذشته درباره ویکی‌پدیا:کمیته داوری را ادامه دهیم. بنظرم برای شروع به موارد ذیل نیاز داریم:

صادق بهرامیبحث ‏۱۸ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۶ (UTC)[پاسخ]


با سلام به همه دوستان

با توجه به حوادث اخیر و تداوم بی عدالتیها از سوی برخی مدیران ویکی (حداقل از دید برخی از کاربران) من هم مثل آقای بهرامی از همه دوستان دعوت میکنم، ضمن پیگیری پاسخگویی مدیران متهم به سوء استفاده مدیریتی، نسبت به شرکت در بحث ویکی‌پدیا:هیئت داوری حتما اقدام کنند.با احترام برای همگی، حتی مدیرانِ زحمت کشِ خطاکار

--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)[پاسخ]

ویکیپدیا دانشنامه همگانی

  • این جمله را کابر نرسی گفته: ممونم رفیق. اساس کار در ویکی پدیا وقت تلف کردن است( از لحاظ مادی).
  • همچنین ایشان گفته: یک املت در این زمانه ۱۰۰۰ تومان تمام میشود. میخواستم به کاربر محترم تاکید کنم که اینجا یک دانشنامه همگانی است. لطفا در دیدگاه هایشان تجدید نظر نمایند.Pastorals2007 ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)[پاسخ]
یادآوری به‌جایی است و البته نشان‌دهنده تفکر غالب در جامعه ماست که برای هر کاری نفعی می‌جویند! (راستی لحن نوشته و جمله‌بندی شما من را به یاد پیام‌های مردمی روزنامه‌ها انداخت!!)Aparhizi ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)[پاسخ]
البته نفع مادی! --Ariobarzan ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)[پاسخ]
برای بررسی این جمله از کاربر نرسی باید به « حال » و موضوع بحث هم نگاهی داشت. البته پشت سر « در گذشتگان » نباید سخن راند.:-) اما خودش که نیست نباید از حقش گذشت.
نرسی این جمله را در ادامه مباحثی عنوان کرد که با کلیت آن، من و بعض دیگر دوستان هم موافقیم ،که:
  • در ویکی پدیا با وضعیتی که( شرح بعض از مشکلاتش در بالا ست و بعضی هم در بایگانی ) واگردانی ها و ویرایش ها و احیانا عملکرد و سختگیری های مدیران سلیقه ای و دور از سیاست ها و قوانین باشد، اساساً کاری غیر عقلانی و وقت تلف کردن است. که این وقت هم ارزش مادی دارد و هزینه بر میدارد و هم ارزش معنوی.
چرا که بقول خودش 30 ساعت وقت صرف نوشتن کرده بود ( از مقاله عملکرد رهبری اش برمی آید که وقت زیادی صرف کرده، اگرچه ایرادات داشت) اما ناگهان با چند کلیک ، یک کاربر یا مدیر همه اش را حذف می کند.
و البته ادامه کار توسط نرسی به نگارش ( اگرچه با ایرادات ویکی پدیایی) تا زمان قطع دسترسی ( تا آخرین نفس !) بیانگر این بود که او از نفع مادی و املت 1000 تومانی گذشته و باز هم ویرایش می کند.
خداوند همه را مورد بخشش قرار دهاد. اینم منبر ختم کاربر نرسی ( مرحوم دانشنامه ای نیست). پاکت ما فراموش نشود.:) صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز شما میگوئید از حقش نباید گذشت.و به موضوع بحث باید توجه داشت. ایشان به صراحت میگوید املت ۱۰۰۰ تومن شده و اساس کار در ویکی پدیا وقت تلف کردن است. من میگویم قیمت پیاز یا گوجه را ببخشید در یک سبزی فروشی یا میدان بار هم میگویند. این کاربر فوق توجه نداشته که اینجا یک دانشنامه است. و مطلب دوم اینکه خیلی از متخصصین و کاربران هستند که در ویکیپدیا زحمت میکشند تا وضعیت آن را بهبود بخشند و اتفاقا خیلی هم مشکل دارند. چطور میتوان آنها را وقت تلف کن نامید؟ Pastorals2007 ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)[پاسخ]
دوست من ، من به کسی وقت تلف کن نگفتم!، من نظر خودم را گفتم. نرسی هم و دوستان دیگر هم.
  • گفتم اگر چنین باشد، بنظر من وقت تلف کردن است، آب در هاون کوبیدن است و غیره.
طرح این مسئله برای بهبود و حل مشکلات بوجود آمده بود نه مشکل آفرینی. بهر حال اگر از جانب شما مشکلی وجود ندارد یا اهمیتی ندارد. از نظر بعضی دیگر دارد. لزومی به بر چسب زدن به نظرات مخالف نیست.
تاجایی که من میدانم ، نرسی هم اینها را در صفحه بحث خودش نوشته، نه دانشنامه.صادق بهرامیبحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز و گرامی من اصلا قصد برچسب زدن ندارم. آنچه را که شده بود را گفتم. هدف ما ارائه یک دانشنامه بهتر و پربارتر است. Pastorals2007 ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۵۵ (UTC)[پاسخ]

پی‌گیری مقاله‌ها

با درود به همهٔ دوستان. همان طور که می‌دانید، در ویکی‌پدیای فارسی کاربر باسابقه و فعال، زیاد نداریم (اگر نگوییم کم داریم). به خصوص اینکه بخش عمدهٔ کاربران فعال موجود، در ایران زندگی می‌کنند و در نتیجه در ساعات بعد از نصف شب تا صبح به وقت ایران، تعداد کاربران باسابقهٔ برخط کم است. در این میان، تعداد کاربرانی که فرصت بازرسی صفحهٔ تغییرات اخیر را دارند، بسیار کم است. بنابراین، بسیاری از خرابکاری‌ها می‌توانند در ویکی‌پدیای فارسی انجام شوند، بدون اینکه مشاهده و خنثی شوند. از آنجا که همهٔ کاربران فعال، صفحهٔ پی‌گیری‌های خود را چک می‌کنند، خرابکاری‌هایی که در مقاله‌های تحت پی‌گیری رخ داده‌اند، خنثی می‌شوند. اما در مقاله‌هایی که پی‌گیری نمی‌شوند، ممکن است هیچ‌گاه خرابکاری مشخص نشود و مطالب مفیدی از بین بروند. نمونهٔ چنین خرابکاری را خودم یک بار سهواً انجام دادم: [۴]، در حقیقت قصد من جایگزین کردن بخش‌هایی از مقالهٔ کانادا با الگوی آن بود. ولی به دلیل طولانی‌بودن متن آن، قسمت‌های انتهایی مقاله حذف شدند و به دلیل کم‌دقتی، متوجه این امر نشدم. پس از آن، این مقاله ۲۰ بار ویرایش شده و هیچ کس متوجه اشتباه من نشده تا اینکه خودم ۳ ماه بعد متوجه شدم و آن را درست کردم. پوزش مرا بابت طولانی‌شدن نوشتار بپذیرید. هدفم این بود که از کاربران فعال خواهش کنم که برای جلوگیری از خرابکاری‌های عمدی یا سهوی و از دست رفتن داده‌های مفید و همچنین افزوده‌شدن داده‌های فله‌ای و نادرست به مقاله‌ها، تا جایی که امکان دارد، مقاله‌هایی را که در آنها سررشته‌ای دارند، به فهرست پی‌گیری‌های خود بیفزایند.--مصطفی/بحث ‏۱۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)[پاسخ]

مصطفی جان اینجا اگر مقاله سیاسی و مذهبی کوچکترین ویرایشی شود، کلی بحث و جنگ ویرایشی سر آن اتفاق میافتد، اما در غیر از این حالت، بعضی وقتها انگار اصلا مهم نیست که سر مقاله چه بلایی آمده است. سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]

نزول قریب الوقوع ویکیپدیای فارسی از رتبه ۴۰

ویکیپدیای نروژی با فقط ۳هزار و اندی کاربر و ۲۰ مدیر در حال پیشی گرفتن از ویکیپدیای فارسی است. جای تاسف است که ویکیپدیای فارسی با ۹۰۰۰۰ کاربر (رده سیزدهم در میان تمام ویکیپدیاها) فقط ۳-۴ تا مدیر دارد، و راندمان تولیدات مقاله در آن تقریبا ناچیز است. ۷۵٪ کل ویرایشات گمانم صرف دعواهای نام گذاری، موضوعات اسلام، بهاییان، و سیاست است. بسیار تاسف انگیز است. --زرشک ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)[پاسخ]

♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۵ (UTC)[پاسخ]
همینطور است. پر ویرایش ترین مقالات در ویکی فارسی در درجه اول صفحه بحث کاربر مانی است و این خود فعالیت و کوشش بسزای او را در این دانشنامه نشان میدهد. اما پس از آن مقالات مربوط به احمدی نژاد و آیین بهایی و اسلام و سایر مقالات سیاسی و مذهبیست. در مورد تعداد مدیران، زرشک جان باید بگویم عده‌ای به افزایش آن علاقه ندارند. البته در رای گیری مدیریت مرد تنها من تنها مخالف بودم ولی میدانستم که او مدیر خواهد شد و خوشحالم از اینکه الان این پست را دارد. اما مثلا مانی فکر کنم 2 یا 3 بار برای مدیر شدن نامزد شد، کاربری که ویرایشاتش از هر شخص دیگری بالاتر بوده‌است، اما هر دفعه آرا مخالف باعث شد تا ایشان مدیر نشود. با این منوال فکر میکنم باید 2 یا 3 سال دیگر صبر کنیم تا مدیر بعدی سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۳ (UTC)[پاسخ]
بی‌ربط است البته اگر به آن دوران بازگردیم دوباره رایتان مخالف خواهد بود.؟؟کنجاوی شخصی♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۱ (UTC)[پاسخ]
یعنی منظورتان اینست که من هم از آنهایی هستم که مخالف افزایش تعداد مدیرانم؟ مرد تنهای عزیز، رای مثبت و منفی تابع شرایط است، شاید اگر رای منفی شما زیاد میبود و فقط یک رای مثبت لازم بود تا شما مدیر شوید همان را من میدادم. البته این هم یک حدس است. همه چیز تابع شرایط و زمان است. سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۹ (UTC)[پاسخ]
نه برایم سوال بود که شما به عنوان تنها مخالف همچنان فکر می‌کنید من از روی عمد آن ویرایش‌ها را کرده بودم.و ممنون بابت توجه♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)[پاسخ]
اصلا اینطور نیست. من فقط انتظار داشتم که شما برای بحثهایی که در صفحه بحث آن مقاله جاری بود و همینطور کوشش کاربران ناوارد برای تغییر آن بیشتر اهمیت قائل شوید. اما انهم مهم نبود، اگر یادتان باشد نظر من قبلش رای مثبت بود. بگذریم سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
ببینید اصولا در جامعه ما تاکید میشود که حرف مرد یکیست و خوبیت ندارد که نظر آدم عوض شود اما من به آن اعتقادی ندارم. و انرا به حساب بی اعتماد بودن خود نمیگذارم سیمرغ کوچولو ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]
اوضاع خراب‌تر از آن است که به فکر مدیر و تعداد آن باشیم. مشارکت‌ها که بالا رود و مفید شود همینطور زاپاس‌بازی و بحث‌های عقیدتی و سیاسی نیز کم شود، احترام به آزادی تفکر و استقلال اندیشه اگر اجرایی شود آنگاه خودکار خواهید دید که ویکی‌پدیا جهشی بس تاریخی خواهد کرد. به هر حال متأسفانه ویرایش‌گران ویکی فارسی اکثراً ایرانی هستند و خود خوب می‌دانید کار گروهی از ایرانیان خواستن کاری است محال و اگر شدنی نیز باشد سالها بطول می‌انجامد. به هر حال ما تنها از حرکات انتحاری استقبالی شایان می‌کنیم که اتفاقاً داوطلب نیز اینجا زیاد است. --کامیار ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۱ (UTC)[پاسخ]
باز هم که چیزی مثل «جهشی بس تاریخی» می‌بینم! نشد یک‌بار «آهسته و پیوسته» باشد؟ Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۴ (UTC)[پاسخ]
خیر نمی‌شود ;) --کامیار ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)[پاسخ]
مگه نمیگن «انقلاب ما انفجار نور بود»؟! P;--زرشک ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]
من خون ایرانی-انقلابیم غلیظ نیست ظاهراً! :)) Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]
دوای دردش ورزش و تحرک زیاد است :) --کامیار ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)[پاسخ]
گمانم اینها آثار خوردن غذاهای لذیذی مثل سوسیس فرانکفورتر و کیک‌های آلمانی است! همبرگرهای ما (در این مملکت استکباری) که از نظر تولید سرطان از شاهکارهای تاریخ به حساب میآیند. آدم انقلابی را ظرف چند ماه مفسد فی العرض میکنه.--زرشک ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)[پاسخ]
همم؛ همممممم :)) Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۰ (UTC)[پاسخ]
Super Size Me! شنیسل با کیوی ندیده بودیم! حسام ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۵ (UTC)[پاسخ]
البته این جدیدیه بد به‌نظر نمیاد! امتحان نکردم. Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۶ (UTC)[پاسخ]
منظورتان جیست؟کدام جشن سرور!♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)[پاسخ]
من با شما نبودم! عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)[پاسخ]
دیدی آن قهقهه‌ی کبک خرامان، حافظ/ که ز سرپنجه شاهینِ قضا غافل بود! عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۵۵ (UTC)[پاسخ]
واعظان کین جلوه بر محراب ومنبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند

♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۲ (UTC)[پاسخ]

عزیزی جان. تا همه در یک کاری شرکت نکنند، هیچ فایده ای نخواهد داشت. دوستان راست میگویند. هنوز ایراد «ي» داشتن نام کاربر مانی را در هنگام رای گیری انتخاب مدیریت وی را از یاد نبردم. خود کاربران (یعنی همه ما) مقصریم. ایرانی جماعت نمیتواند یک کار گروهی انجام دهد. در هیچ قومی تا بحال من دعواهای داخلی ندیدم که در میان ایرانیان دیده ام. باور کنید همین نوروز امسال در شهر ما که ۵۰۰۰ ایرانی دارد، یک جشن عمومی در یک پارک گرفتند، و طولی نکشید که همان جا یک دعوا و فحش و فحاشی هم در میان جمع راه افتاد. فکر میکنید سر چه بود؟ دروغ نمیگویم. دعوا بین جماعت بهایی و چند نفر بود! هر جا میریم این دعواها هم دنبال ما ایرانیان می آیند. اصلا انگار احترام متقابل به ماها مثل اینکه نیامده. ویکیپدیا هم آیینه ای از جماعت و طرز تفکر ایرانیست. وقتی ایران در رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی در جهان مشهور است، احترام متقابل در ویکیپدیا هم که خب جای خود دارد. باور کنید اینجا نیمه شب در وسط بیابان هم که شده، کسی چراغ قرمز را رد نمیکند. حتی اگر در ۱۰۰ کیلومتری هم کسی نباشد. در ایران در روز روشن هم در پیاده رو ها از موتوری فحش خارمادر هم میخوری. مثالی دیگر: زمانی که من دانشگاه تهران بودم، وقتی یک نیمکت یا میز نو می آوردند توی کتابخانه، یک هفته نمی گذشت که میز میشد پر از یادداشتهای خودکار و مداد و خط خطی های عشق و عاشقی («اصغر شاتولباز اینجا بود. آخ که از خماری مردم من...»). من هنوز در عجبم که در دانشگاه های اینجا (مملکت کفر و فاسد و فاسق) بر روی حتی یک میز خط خطی های مشابه ندیده ام. بچه ها انگاری اینجا میفهمند مال عمومی و احساس مسئولیت یعنی چه. ولی توی ایران باید حتما یکی بیاد بزنه توی سر همه. بعد تازه شکایت هم می کنیم ( و بعدش همه میان میگن: «اگر ایران این شکلیه تقصیر از اون بالا مالاهاست...نه ما»). خلاصه اینکه من فقط این موضوع را عنوان کردم تا شاید آن چند تا دلسوزی که اینجا ها هستند ببینند و بدانند که اصطکاک داخلی دارد از راندمان ویکیپدیای فارسی میکاهد. نمیدانم. شاید نمیگفتم اصلا بهتر می بود. چون گفتن اینگونه مسائل اصلا فایده ای ندارد. مردم هنوز در مرحله مبارزه با بهاییگری و اسرائیل غاصب و شعارهای انقلابی گرفتارند. پیشرفت و ترقی بماند برای ۲۰۰-۳۰۰ سال دیگر. ای بابا. ذر زیاد زدم. برگردیم سر ویرایش مقالات آریزونا.--زرشک ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۱۶ (UTC)[پاسخ]
حرف‌های‌تان از دل برآمده بود لاجرم بر دل نشست. اما به هر حال این نشان می‌دهد که مسئولیت ما بیشتر است و باید تلاش خود را چند برابر کنیم. هر جا که هستیم باید سعی کنیم پیرامون خودمان را درست کنیم. تصور می‌کنم همه‌ی ما که بی‌جیرومواجب داریم اینجا مقاله می‌نویسیم به آینده‌ی سرزمین‌مان امیدوار هستیم. پاینده باشید. عزیزی ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۴ (UTC)[پاسخ]
همینطور است که می گویید. با تشکر از شما.--زرشک ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۰۵ (UTC)[پاسخ]
شب دوستان خوش.
۱-ویکی‌پدیای «نروژی نو» که می‌بینید مثل همهٔ ویکی‌پدیاهای دیگر بسترسازی را مجاز دانسته و این خود شمار مقالات را چند هزار عدد بالا برده. در تقریباً همهٔ نسخه‌های دیگر ویکی‌پدیا، از نسخه تاجیکی گرفته تا آذری و ... اولین کاری که می‌کنند ساختن بستر برای سال‌ها است تا بعداً مطالب آن با استفاده از پیوندهای به آن صفحه‌ها رفته‌رفته پر بشود. همه هم این کار را با ربات انجام می‌دهند. از آن‌جا که ما در این‌جا ربات نداشتیم چند سال پیش با زحمت اولیه‌ای که کاربر سجاد کشید بنده بسترهای چند صد مقاله سال را ساختم. پس از آن کاربر روزبه آمد با کلی درگیری شدید ویرایشی و اعصاب‌خوردی و ... با رباتش همه آن بسترها را الحمدالله پاک کرد.
۲-ویکی‌پدیای ولاپوک با ۲۵ گویشور در رتبه ۱۵ است. تقریباً همه "مقالات" آن ربات‌کاری محض است و بس. بسیاری از نسخه‌های بالاتر از ما هم همین حالت را دارند. در بیشتر نسخه‌های دیگر هم این تأکید و بهایی که ما در این‌جا به منبع‌دار بودن و کپی نبودن مطلب می‌دهیم نمی‌دهند و با کپی‌کاری و مقداری ویکی‌سازی مقالات زیاد بی‌منبعی می‌نویسند که ما در این‌جا این کار را نمی‌کنیم و بنا را بر این گذاشته‌ایم تا کاری با کیفیت ارائه بدهیم.
۳-اکثر نسخه‌های دیگر دشواری دیگر بودن الفبا و واج‌نویسی و تغییرمسیرهای چندگانه را ندارند.
۴-نسخهٔ انگلیسی ویکی‌پدیا، کل دانشنامه بریتانیکای سال ۱۹۱۵ را که به خاطر قدیمی‌بودن مشکل حق تکثیر ندارد در خود کپی کرده که همین دانشنامه هسته اولیه آن نسخه را تشکیل داده است. چند زبان بزرگ دیگر هم مطالب حاضر و آماده‌ای در مورد بیشتر علوم به صورت برخط (آن‌لاین) دارند که به خاطر سابقهٔ کار دانشنامه‌ای در آن زبان‌هاست. ما در این مورد کمبود زیادی داریم و نیازمند ترجمه بسیار هستیم که این وقت‌گیر است. ولی باید خوش‌حال باشیم که ما با این کار خود در حال رفع همان کمبود مشکل‌آفرین تاریخی هستیم.
۵-خیلی از ویکی‌پدیاها زودتر از ما شروع کرده‌اند و نمی‌شود تعداد مقاله‌هایی که ما در این ۴ سال تأسیس ویکی‌پدیای فارسی نوشته‌ایم را مثلاً برای مقایسه کنار مقاله‌های ویکی‌پدیای ترکی گذاشت که ۶ سال است کارش را شروع کرده. ما ۲ سال دیگر می‌توانیم اوضاعمان را با اوضاع کنونی آن ویکی مقایسه کنیم.
۶-به تجربهٔ من همکاری و کار مفید در این نسخه روبروز رو به بهتر شدن داشته و در کل داریم به سمت خوبی می‌رویم. دعوا مرافعه و اختلاف نظر و درگیری ویرایشی در همه نسخه‌ها به شدت وجود دارد. ممکن است در گروهی نروژی با جمعیت کم و یک‌دستی کامل قومی-مذهبی و کشور سرد و خواب‌آوری که دارند اختلاف نظر کم‌تر باشد تا در ویکی ما، ولی ما در قلب جغرافیایی جهان قرار داریم و تأثیر و تأثرمان چیزی دیگر است تا مثلاً نروژ. به نظرم هر چه از خودکوبی و ازخودبدگویی کم بکنیم راه همین پیشرفتی که داریم می‌کنیم هموارتر می‌شود. خودبدپنداری، خودباختگی و یأس و ناامیدی می‌آورد و نه چیز دیگر. دوستار.--ماني ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۲ (UTC)[پاسخ]
من اصلاً نمی‌فهمم این رتبه‌بندی چه دارد که این‌همه برایش باید سر و دست شکسته‌شود!! جایزهٔ نوبل می‌دهند به کاربران ویکی‌پدیایی که میان بیست زبان اول باشد؟؟
و من به شخصه مخالف آن‌چه که مانی گرامی بسترسازی می‌خوانند هستم. Raamin ب ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۳ (UTC)[پاسخ]
رتبهٔ زبانی ویکی‌پدیا (چه بخواهیم چه نخواهیم) تأثیر خیلی زیادی روی اعتماد به‌نفس گویشوران این زبان‌ها که به این دانشنامه مراجعه می‌کنند دارد. (برای همین هم هست که گویشوران همه زبان‌های دیگر دارند به هر طریقی شده تمرکز را بر افزایش شمار مقالات می‌گذارند، به جز ما). شخصاً بسترسازی را که می‌تواند باعث تشویق به تکمیل‌سازی بعدی شود (و یک‌دستی عنوان و محتوا را به ارمغان می‌آورد) مثبت می‌دانم. ولی مثل سابق حوصلهٔ لابی کردن برای آن را ندارم.--ماني ‏۲۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۸ (UTC)[پاسخ]
من شخصاً این مدل مسابقه و رقابت را بی‌معنی می‌بینم؛ ارزش ویکی‌پدیاها جدیداً به تعداد مدخل‌هایشان است؟؟ Raamin ب ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۲۵ (UTC)[پاسخ]
لابی چرا؟ ایده‌های خود را (مثل الان) در جمع مطرح کنید تا بقیه کاربران هم اگر پسندیدند بتوانند دنباله آن را بگیرند.--Taranet ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۱۶ (UTC)[پاسخ]
درود. منظور از لابی همان مطرح کردن و بحث کردن و درخواست است. چون قبلاً هر چه دلیل داشتم در بحث‌های مربوطه مکرراً ‌نوشته بودم فعلاً تکرار آن بحث‌ها از حوصله‌ام خارج است. خلاصه‌اش اینست که تقریباً همه ویکی‌های دیگر بستر اولیه مقاله‌های سال‌ها را با ربات درست کرده‌اند و ما نه. برخی از مدیران با این کار در این‌جا مخالفند. نظر شخصی من اینست که بدون این بسترسازی ترتیب زیرعنوان‌ها در مقالات سال‌ها به هم می‌ریزد و کسی به یاد ساخت و تکمیل آن‌ها نمی‌افتد. هر کدام از دوستان که خواست پیگیر بشود، خوش‌حال می‌شویم.--ماني ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]
من مدتهاست میخواهم این موضوع را مطرح و یا سوال کنم.
چندباری که تاریخچه تکمیل بعض مقالات نسبتا خوب را مرور میکردم، متوجه میشدم که اکثر تغییرات ، صرفاً اضافه نمودن عنوانها یا زیر عنوانهای خالی مخصوصاً منابع و جستارهای وابسته به مقاله اصلی است و پس از آن مقاله تکمیل شده است. بنظرم اینکار میتواند هدایتگر خوبی برای دیگران باشد. اگر این را « بستر سازی » میگویید، بسیار موافقم، رهنمود خوبی است. گواینکه بعضا دارم اینکار را میکنم.صادق بهرامیبحث ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]
رامین عزیز البته که تعداد مدخل ها در ارزش ویکیپدیا تاثیر مستقیم ندارند. اگر بخواهیم کیفیت مقالات را در نظر بگیریم چند عامل در ویرایشات اثر دارند. یکی میزان منابع است. ویرایشگران برای بسط یک دانشنامه باید منابع داشته باشند. اگر ویکیپدیای انگلیسی را به عنوان یک منبع کنار بگذاریم و مطالبی را که مشکلاتشان با منابع خارجی حل میشود را هم کنار بگذاریم در بعضی موارد جدا با مشکل بر میخوریم. برای مثال شما میخواهید راجع به جغرافیدانان معاصر ایران یا مثلا یا مثلا فیلسوفان معاصر ایران مقاله بنوبسید.مثلا این یکی از نویسندگان سده هجدهم انگلیس است. اگر بخواهیم پا به پای اینها برویم با این منابع قلیل و اندک فاصله را نمی توان جبران کرد. مطلب دیگر این است که کدام مقاله در کدام مقوله ویرایش شود. مثلا بعد از عید سریال مرد هزار چهره یکباره بیشترین طیف ویرایش را به خود اختصاص داد. ولی مثلا درباره میان رودان که انگلیسی آن مقاله عریض و طویل(mesopotamia) است و من یکبار پائیز خواستم مراجعه کنم و ببینم چه مطلبی دارد از مقاله اینها خبری نیست. بلکه شما فقط باید به نقشه اش نگاه کنید و کسب فیض کنید!Pastorals2007 ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)[پاسخ]

و این را از گذشته به ارث می‌بریم!--سروش ☺گپ ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۱ (UTC)[پاسخ]


راستی؛ مانی گرامی بالاتر ویکی‌پدیای وولاپوک را برای استدلال‌هایشان نمونه آوردند: «ویکی‌پدیای ولاپوک با ۲۵ گویشور در رتبه ۱۵ است. تقریباً همه "مقالات" آن ربات‌کاری محض است و بس.»
گفتم دیده باشید این‌ها را: Talk:List of Wikipedias on meta-wiki، سرنوشت lmo.wikipedia و این فهرست. Raamin ب ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]

خیلی جالب بود. ممنون. طبق پیوندهایی که فرستادید ویکی فارسی در جدول کیفی/کمی رتبهٔ ۲۰ام را دارد و از نظر بازدید صفحات رتبهٔ ۳۲ و از نظر دارا بودن مقالاتی که پایه‌گذاران مهم می‌دانند رتبه ۳۹.--ماني ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)[پاسخ]

ویکیپدیای انگلوساکسونی!

آیا شما انگلوساکسون ها را میشناسید؟ انگلوساکسون ها اقوام وحشی بودند که در حدود صده پنجم بعد از میلاد به بریتانیا حمله ور شدند. در آن زمان کلت ها تحت حکومت امپراطور روم ساکن انگلیس بودند و چون اپراطوری روم مشکلات داخلی داشت لژیونر های خود را از بریتانیا فرا خواند و در این هنگام کلت های بیچاره بیدفاع در برابر قبایل انگلوساکسون قلع و قمع شدند. از ادبیات و فرهنگ انگلوساکسون ها چیز زیادی باقی نمانده چون در آن زمان نوشتن زیاد معمول نبوده و بیشتر بعد از رواج دین مسیحیت نوشتار معمول گشت. برای من دیدن ویکیپدیای انگلوساکسونی جالب بود! Pastorals2007 ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۰۲ (UTC)[پاسخ]

چرا ما نباید پارسی باستان یا پارسی میانه داشته باشیم با خط میخی یا اوستایی؟ اگر کسی می‌داند کجا باید چنین پیشنهادی را داد، من شخصا از هیچ زحمتی برای تکمیل آن دریغ نخواهم کرد. با کاربرد منابعی که در دسترس دارم! مگر زبان‌های مرده هم می‌توانند ویکی داشته باشند؟ چه کسی در جهان به آنگلوساکسونی سخن می‌گوید؟ Wayiran ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
در متا! منتها بگذارید همین را که زاییده‌ایم بزرگ بکنیم بعد! کاری به زنده یا مرده بودنش ندارند، ویکی لاتین الان اوضاعش خیلی خوب است! راستی شاید بتوان ویکی پارسی سره هم ایجاد کرد! فکر بدی هم نیست.Aparhizi ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)[پاسخ]
فارسی سره که برعکس فارسی میانه و لاتین و... زبان نیست.--سروش ☺گپ ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)[پاسخ]
انگلیسی ساده هم زبان نیست، ولی ویکی خودش را دارد.Aparhizi ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)[پاسخ]
اینو یادم رفته‌بود ولی فکر می‌کنم هیچ‌گاه فرانسهً ساده آغاز نخواهدشد. بگذریم تا مشکلاتی را از گذشته به ارث می‌بریم!سروش ☺گپ ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)[پاسخ]
سروش جان من فکر میکنم گذشته ما نباید توجیه کم کاری ما باشد. ما اگر اراده کنیم هم مشکلات خودمان را میتوانیم حل کنیم و هم کم کاری گذشتگان را میتوانیم جبران کنیم . مثلا شما تاریخ بریتانیا را قبل از انقلاب رنسانس نگاه کنید ببینید چه افتضاحی بوده و چه جنگ هایی بوده یا مثلا چرا دور برویم در همین جنگ جهانی دوم که ۴۰ ملیون آدم در اروپا کشته شد یا مثلا ژاپنی ها که در آن زمان تقریبا همه خانه های شهر هایشان که چوبی بود و در زیر بمب های آمریکایی ها آتش گرفت و نابود شد مگر گذشته خیلی خوبی داشتند؟ به نظر من گذشته ما از گذشته خیلی از کشور ها بهتر است. چیزی که مهم است این است که ما به قول زرشک باید یک خورده همکاری و کار تیمی داشته باشیم تا بر مشکلاتمان فائق آئیم. ببخشید که سردردتان میدهم.موفق باشید.Pastorals2007 ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۱۳ (UTC)[پاسخ]

با به آفرید چه بکنیم مسئله اینست!

درورد بر همه دوستان و به خصوص مدیران زحمتکش ویکی،

ماحصل بحث بر سر کاربر سنمار عملا این جمله بود که کاربر مدیر رامین مطرح کرد.

با به‌آفرید چه کنیم؟ 

مسئله اینست!!!

مسئله اینست که ما خون بعضی را از خون بعضی رنگین تر میدانیم.مسئله اینست که ما زحمت کش بودن را دلیلی بر نقض قانون می دانیم.مسئله اینست که ما در زمان داوری کردن به سمت صاحبان قدرت می لغزیم.

مسئله اینست!!!

مسئله اینست که اصلا نباید چنین سوالی مطرح گردد!مسئله اینست که هر کس خطایی بکند بدون اغماض باید برخورد شود!مسئله اینست که ما ذهنیت کمبود را به دهنیت فراوانی تبدیل کنیم!مسئله اینست که ما ویکی را وابسته به اشخاص ندانیم!مسئله اینست که ما عدالت را بر رفاقتمان ارجح بدانیم!

از همه مدیران ویکی دعوت می کنم به این پرسش رامین پاسخ دهند که با به آرید چه بکنیم؟

این پرسش از مدیران ویکی در ویکی‌پدیا:تابلوی اعلانات مدیران/آوریل ۲۰۰۸ مطرح شده است و منتظر پاسخ آنها هستیم.البته قسمتهای سخنرانی تنها در قهوه خانه مطرح گردید.--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)[پاسخ]

و البته ویکی‌پدیا تریبون سخن‌رانی نیست. :-) به‌آفرید ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۷ (UTC)[پاسخ]

دوست من من کوچکترین خرده حسابی شخص با شما ندارم و تنها هدفم آنست که مدیران ویکی ادب شده از تخلف از قوانین بپرهیزند.همین!هدف بنده قوت قوانین ویکی است.--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۳ (UTC)[پاسخ]

آن که البته بله. ولی همچنان ویکی‌پدیا تریبون سخنرانی نیست. به‌آفرید ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)[پاسخ]
من که گیج شدم این قدر همه به هم فحش می‌دهند و کلی‌گویی می‌کنند. ممکن است روشن و مشخص توضیح دهید به‌آفرید چه کرده و در چه مورد باید کاریش بکنیم؟Aparhizi ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)[پاسخ]
جناب پرهیزی چطور نمی‌دانید؟ جناب به‌آفرید جسارت کرده‌اند و از حقوق کاربران دفاع کرده‌اند پس در حالی که مدیری آشکار تخلف کرده است باید رها شود و مدیری که شجاعانه در مقابل بعضی کاربرانی، که ایستاده‌گی در برابرشان شجاعت می‌خواهد، ایستاده‌اند باید محاکمه شوند. جالب است آقای پارسا از خراب‌کاری کاربری شکایت می‌کنند و بعد مدیری می‌آید او را به دلیل بی‌نزاکتی می‌بندد تا بتواند به دلیل شباهت سوری جمله‌ی جناب به‌آفرید با آن شخص به‌آفرید را مورد هجوم قرار دهد. امیدوارم کاربران با سابقه که از ویرایش‌های‌شان پیداست به ویکی‌پدیا به عنوان دانش‌نامه نگاه می‌کنند وارد عمل شوند و جلوی این کارها را بگیرند.عزیزی ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]
نوشتهٔ کاربر:تسلیم از واقعیات ویکیپدیای فارسی بسیار دور است (تقریباً وارونهٔ واقعیت است). اگر مطمئن بودم که کاربر جدیدی است، کمی وقت می‌گذاشتم و واقعیات ویکیپدیای فارسی را به او توضیح می‌دادم. Alefbet ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)[پاسخ]
جناب عزیزی، دوستان، چه کسی از عدم برخورد با مدیری خطاکار حرف زده است؟ هر مدیری که خطایی کرده است باید پاسخگو باشد و در بحث ویکی‌پدیا:هیئت داوری ،این موضوع به خوبی قابل پیگیری خواهد بود.--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۵ (UTC)[پاسخ]

تصمیمی برای خواندن وضع این مساله و مساله‌های مشابه ندارم. فقط امیدوارم که کسی خام عدو نشود و آنان که به فکر پروژه هستند بیشتر موفق شوند. منظورم خیلی کلی بود و نه تنها این مورد.--سروش ☺گپ ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۴ (UTC)[پاسخ]

فرق ما و آن‌ها

"گی سورمان می‌گوید: «اگر قرار بود از میان عناصر سازنده قدرت غرب یکی را انتخاب کنیم توانایی نقد را بر می‌گزیدم. تا هنگامی که ما [غربی‌ها] این توانایی را حفظ کنیم جوامعی که از لحاظ فرهنگی فاقد چنین توانی هستند نخواهند توانست ما را عقب زنند. انتقاد و انتقاد از خود، که مفاهیمی اروپایی‌اند، به‌سختی در آسیا جا می‌افتند.»" (به نقل از افسون‌زدگی جدید، نوشته: داریوش شایگان، ترجمه: فاطمه ولیانی، نشر فرزان روز)

این جملات را بخوانید با نگاه به موضوعاتی که ذهن اغلب ما درگیرش است مثل پیشرفت پروژه ویکی‌پدیای فارسی و مشکلات آن و نیز بحث‌های فرسایشی و فحاشی‌ها و مسائلی از این دست و حق همیشه با من است‌ها و تشنه خون هم و...! (والله [با مختصری اغراق و اول هم به خودم می‌گویم] من در این‌جا یک نفر هم ندیدم که از روی باور شخصی و اعتقاد بپذیرد که حق با دیگری است!)Aparhizi ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)[پاسخ]
مدل رشد ویکیپدیا مبتنی بر تکامل تدریجی پروژه از طریق مشارکت کاربران بسیار و متنوع است. فرض بر این است که تعداد زیاد کاربران و تنوع آنها در نهایت ایرادات منفرد را رفع می کند و پروژه را به جلو می‌برد. در این مدل، هستهٔ اولیه مهم است. وقتی نقطهٔ شروع بد باشد و جلوی تنوع را بگیرد، رشد پروژه بسیار سخت (وگاه ناممکن می‌شود). Alefbet ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۸ (UTC)[پاسخ]
جامعهٔ ایرانی نسبت به جوامع غربی توسعه‌نیافته است، اما مشکلات اصلی ویکیپدیای فارسی بیشتر به خود ویکیپدیای فارسی و گردانندگان آن برمی‌گردد، نه مشکلات کلی جامعهٔ ایرانی یا جوامع فارسی‌زبان. مشکلات جامعهٔ ایران را کمابیش در جامعهٔ ترکیه هم می‌توان یافت. تفاوت ویکیپدیای فارسی و ویکیپدیای ترکی ناشی از تفاوت نقطهٔ شروع و تفاوت مدیران و دیوانسالاران در این دو پروژه و روند انتخاب آنهاست. Alefbet ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۱ (UTC)[پاسخ]


من چنین کسانی در ویکی دیده‌ام ولی بسیار اندکند! نوشتهٔ جالبی بود، یادم هست در کتابی به نام «پروتکل رهبران یهود برای تسخیر جهان» نیز چنین چیزی نوشته شده‌بود. پیشنهاد می‌کنم آن کتاب را هم بخوانید. در سایت yahood.net قابل دسترسی است. مشکلات ویکیپدیا را هم جدی نگیرید.
روشنی زاید ز بطن تیرگی / زاده بر زاینده یابد چیرگی
یه دوست داشتم می‌گفت کشورها همیشه پس از جنگ شدیداً پیشرفت می‌کنند! آلمان بعد از جنگ جهانی اول، آنچنان سریع پیشرفت کرد که چند سال بعد جنگ جهانی دوم را راه انداخت. اینجا هم چنین است، اگر این درگیری ها نباشند، پیشرفت هم نخواهد بود. به سان فنری می‌ماند که کش آمده و رها شده، در حال نوسان است ولی بالاخره ساکن خواهد شد!
Wayiran ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)[پاسخ]
wayiran عزیز، آلمان پس از جنگ جهانی دوم هم بسیار پیشرفت نمود. و به مراتب در آن جنگ نسبت به جنگ قبلی خسارت بیشتری دید، 20 میلیون کشته برای یک کشور نه چندان وسیع و اینکه برلین و خیلی از شهرهای دیگرش تقریباً ویران شدند. این همان قدرت هسته اولیه است که هر چقدر نابودش کنی باز هم رشد میکند. راستی alefbet عزیز، در ویکیپدیای ترکی انتخاب مدیران چگونه صورت گرفته و اوضاع آنجا چطور است. ممنون میشوم اگر بگویید. سیمرغ کوچولو ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۵۳ (UTC)[پاسخ]

درود بر wayiran با نظر شما کاملا موافقم و مثل برخی دوستان بدبین نیستم، من شاید حدودا ۳۵ ساله باشم، کار جمعی جوانان اینجا که احتمالا عمدتا ۲۰ تا ۳۰ ساله باشند بدون شک از همسنان من بهتر است و قبول نظر مخافشان هم بیشتر و بهتر است، از درون بی نظمی است که نظم جدید بیرون خواهد زد، به اجماع موجود اعتماد کنید. اگر مقالات مذهبی فعلا بیشتر است نگران نباشید، حساس ترین چیزها در جامعه ایران همین است. زود است زمانی که خشک مغز ترین افراد هم به خاطر این حساسیتها در ویکی خواهند نوشت و این اصلا بد نیست! و بلافاصله همه یاد می گیرند که ویکی عجب اختراع ارزنده ایست! و از هر علمی در ویکی فارسی جستجو خواهیم کرد.البته امیدوارم دیر تر از همه حاکمان خشک مغز ترینمان از آن خبر دار گردند. (;--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]

  • پرهیزی عزیز! موضوع جالبی را مطرح کردید نوشته‌اید «من در این‌جا یک نفر هم ندیدم که از روی باور شخصی و اعتقاد بپذیرد که حق با دیگری است!» حرف شما با تغییر اندکی و کاهش مطلق بودن‌اش درست. اما مورد زیادی بوده است که من متوجه شده‌ام حق با دیگری است و نظر خود را تغییر داده‌ام(از دیگران هم مواردی را به‌خاطر دارم) یک مورد را این‌جا نقل می‌کنم. در انتخاب جناب به‌آفرید برای دیوان‌سالاری من اولین رای مخالف را دادم. اما بعد در ادامه‌ی بحث تغییر رای دادم و رای مثبت دادم و نوشتم:«تغییر رای با بررسی دقیق‌تر به این نتیجه رسیدم که انتخاب به‌آفرید به‌عنوان دیوان‌سالار به‌سود ویکی‌پدیای فارسی است. به همین دلیل رای خود را پس می‌گیرم و به ایشان رای مثبت می‌دهم. البته این تغییر در رای دادن به معنای این نیست که انتقاداتی که به ایشان دارم را پس گرفته‌ام و یا بحث ایشان مرا قانع کرد که اشتباه می‌کنم. فقط و فقط به این دلیل است که احساس کردم ناراحتی شخصی خودم را دارم به حساب مصالح ویکی‌پدیا می‌گذارم و این درست نیست. اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم انتخاب ایشان به‌عنوان دیوان‌سالار به‌سود ویکی‌پدیای فارسی است. عزيزی ۱۳:۳۹, ۱ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)» نقل این مورد را برای تعریف‌ازخود مطرح نکردم برای این بود که بگویم هرچند حرف شما درست است اما باید توجه خاص به حرف جناب Alefbet شود. مشکل ویکی‌پدیای فارسی مشکل خشت‌های کجی است که از نخست بنا گذاشته شده است و سنت‌های غلطی است که نهادینه شده است و این دلیل‌اش بخشی باز می‌گردد به چیزی که متاسفانه دارد فرهنگ ملی‌مان می‌شود و آن این است که سرمیز شام آزادی‌خواه هستیم پشت میز کار دیکتاتور! حالا ما قصد نداریم در اینجا مشکلات ایران و جهان را حل کنیم. مشکل ویکی‌پدیای خودمان وقتی حل می‌شود که همه‌ی کاربران جدا از حب و بغض‌های شخصی‌شان نسبت به اعمال قدرت از سوی مدیران و زورچپانی دیدگاهی و به‌راه‌انداختن جنگ‌ویرایشی از سوی کاربران حساس باشند جدا از این که این اعمال به‌سود آن‌ها و عقایدشان هست یا نیست. ضمنا کسانی که تعداد و حجم ویرایش های‌شان در صفحات بحث بسیار بیشتر از ویرایش‌های مفیدشان در مقالات است و اصولا برای ویکی‌پدیا وقت نمی‌گذارند که مقاله بنویسند یا ویرایش مفید داشته باشند بلکه اینجا را محلی برای گپ و گفت یا اعمال قدرت می‌دانند از راه که می‌رسند به‌جای رفتن سر مقاله نوشتن می‌آید ببینند بحث داغ چیست یا این که رقیب‌شان تازه چه مقاله‌یی نوشته است و بروند جنگی راه بیاندازند و دلی از عزا دربیاورند. به هر روی مهم همین است که سوزنی به خود بزنیم و بعد جوال‌دوزی به مردم! (البته به شرط این که مازوخیست نباشیم.:)) عزیزی ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]

اجازه نامه برای مقاله بدون حق تکثیر

اگر ممکن است کسی چگونگی گرفتن اجازه‌نامه در ویکیپدیا را از دارندهٔ نوشته‌ بیان کند. پیش از این در جایی در ویکی، اجازه‌نامه هایی دیده بودم.دربارهٔ نوشتار پارسی سره من به دارندهٔ اصلی نوشتار رایانامه زدم، او نیز پذیرفت تا اجازه‌نامه دهد. حال باید دقیقاً چه کند؟ Wayiran ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]

ویکی‌پدیا:حقوق تکثیر. به‌آفرید ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]

سپاس. Wayiran ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)[پاسخ]

فرهنگ کپی‌کاری

رایزنی "فرهنگی" جمهوری اسلامی ایران در لاهور کل صفحه استان‌های ایران ما را کپی کرده و پایش علامت کپی‌رایت زده!--ماني ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۳۰ (UTC)[پاسخ]

:-) هر چه فریاد دارید بر سر شرکت چارگون بزنید. Alefbet ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۳۷ (UTC)[پاسخ]
حالا این ماجرا چه ربطی به شرکت چارگون داره؟ --شادمهر ‏۲۲ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)[پاسخ]

اسباب خوشحالی که کپی کرده و اسباب ناراحتی که علامت گپی رایت زده!!!--Taslim ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۹ (UTC)[پاسخ]

البته تنها صفحه استان‌های ایران را کپی کرده که به خود ویکیپدیای فارسی لینک هستند. که به معنی تایید کارشان نیست. --Niknafs ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]

موسسه یا انستیتو

در ایران موسسه فناوری ماساچوست رایج تر است. یعنی یا می گویند ام ای تی یا موسسه فناوری ماساچوست که البته فارسی تر هم هست. ولی در ویکی با عنوانانستیتوی تکنولوژی ماساچوست که دقیقاً فارسی نویسی نام انگلیسی آن است ذکر شده که فکر می کنم بهتر باشد تغییر کند. --Niknafs ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)[پاسخ]

من فکر میکنم برای انستیتو از موسسه یا بنیاد استفاده کنیم بهتر باشد. سیمرغ کوچولو ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۶ (UTC)[پاسخ]

به نظرم «بنیاد فناوری ماساچوست» یا «موسسه فناوری ماساچوست» مناسب باشد. wayiran

بنیاد معادل خوبی نیست؛ ضمن این‌که (تا جایی که می‌دانم) بنیاد فناوری ماساچوست هم در فارسی رایج نیست. Raamin ب ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]
من هم گمان میکنم همان « انستیتو تکنولوژی ماساچوست » بهتر است. چون برای « انستیتو » معادل مشخصی در فارسی نداریم و فارسی زبان برای برگردان مثلا « موسسه » یا « بنیاد » به انگلیسی ممکن است دوباره به « انستیتو» هدایت نشود .
« تکنولوژی » و « انستیتو » هر دو در زبان فارسی رایج است مثل « انستیتو پاستور ».
گو اینکه « انستیتو تکنولوژی ماساچوست » اسم خاص است و در دنیا همه به این اسم میخوانندش و میشناسندش (سرشناسی) در ایران هم که شعبه ای ندارد که نیازی به برگردانش داشته باشیم. اگر می داشت باید از آنجا استعلام و کپی میشد.صادق بهرامیبحث ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
فرهنگستان زبان، مؤسسه را برابر Institute قرار داده و بنیاد را برابر foundation. این دو هم با هم فرق دارند.

در جلوی برابرنهادهٔ فرهنگستان هم نوشته: واژه «انستیتو» فقط در ترکیب «انسیتو پاستور» به همین صورت باقی می‌ماند.الان برابرهای فارسی در این زمینه با انگلیسی‌هایشان دقیق هستند و عبارتند از:

  • بنیاد foundation
  • مؤسسه institute
  • بنگاه firm
  • شرکت company
  • انجمن association
  • سازمان organisation
  • مجمع Assembly
  • پژوهشگاه، مرکز تحقیقاتی research center
  • پژوهشکده research facility

--ماني ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]

حرف مانی تایید میشود. طبق دیکشنری اکسفورد در تعریف واژه Foundation آمده:
  • an institution established with an endowment
و در فارسی هم باید تفاوت داشته باشند. بنیاد برای Foundation مناسب است. سیمرغ کوچولو ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۱۸ (UTC)[پاسخ]
مانی جان، ممنون از لیست برابری ها. اما با احترام به پیشنهاد فرهنگستان، با توجه به پاره ای تعارضات آن، بنظر من چندان مقبول نیست.در واقع بیشتر نوعی غرب گریزی است تا فارسی سازی ، مثل معادل سازی فارسی با کلمات کاملا عربی. بنیاد خود معادل فارسی لغت عربی « موسسه » بوده یا انجمن میتواند معادلی برای مجمع باشد. (این غرب زدگی ستیزی آخر ما را به جنون « دایی جان ناپلئونی » میکشاند!)
بدلایلی که البته جای بحث دارد. بنده فکر میکنم، تا ایجابی نشده است ترکیب چنین اسامی خاص را دست نزنیم. مگر آنکه مثلا شعبه ای از این موسسه در ایران با نام برگردان شده شروع بکار کند، درآنصورت آن نام حتی به شهرت رسمی فارسی اش هم ارجحیت دارد یا مثلا نامی برگردان شده و به تکرار در رسانه ها استفاده شود آنچنانکه عرف گردد.(البته بشرط آنکه برگردان عرف بی اساس نباشد)
راه حل دیگر هم یافتن و انتخاب عنوان مشهورتر و بیشتر تکرار شده در مکانهای رسمی تر از طریق مثلا سرچ گوگل است.صادق بهرامیبحث ‏۲۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]

خوب موسسه یا انستیتو مهم نیست، ولی حداقل تکنولوژی را فناوری بنویسید. این که جا افتاده است. «انستیتوی فناوری ماساچوست» Wayiran ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۳۷ (UTC)[پاسخ]

کسی گرایشش به سره‌نویسی‌است و دیگری بر این باوراست که نام‌های اروپایی را نباید به فارسی برگرداند، بهترین راه راهِ میانه است و آن پذیرش واژگان فرهنگستانی‌است، تجربه نشان داده که این راه از بحث‌های واژه‌گزینی سایشی جلوگیری کرده‌است. --Ariobarzan ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]
درود. صادق بهرامی و وای‌ایران گرامی: در این‌جا قرار بر این شده تا برابرهای فرهنگستان زبان را ارجحیت بدهیم. بنابر این باید نوشت مؤسسه و نه انستیتو. اگر ترجیح می‌دهید تا بر این اصل و قرار پایبند نباشیم رأی‌گیری کنید و هرج و مرج و بی‌دقتی برابرگزاری و سلیقه‌های شخصی و خودساخته‌ها و درگیری‌هایی که در پس آن می‌آید را نیز خریدار باشید. این‌که فرهنگستان غرب‌ستیزی می‌کند یا سیاستش چیست بحث دیگری است که به سیاست کشور و جناح‌های مختلف مربوط می‌شود و نه به این دانشنامه. دوستار.--ماني ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]
مانی گرامی، من مشکلی با «موسسه» ندارم و به نظرم اکنون بسیار زود است که بخواهیم همه واژه های عربی را از فارسی بزداییم. خدا را شکر پارسی آنقدر نیرومند است که هر واژه ای را با به کارگیری آن در آینده می توان ساخت. بهتر است به مصوب های فرهنگستان هم تن در دهیم. تجربه نشان داده جایگزینی یک واژه چندان هم دشوار نیست. 30 سال دیگر یا 100 سال دیگر. در نهایت واژه ی برابر برای «موسسه» هم خواهد آمد. از این دست واژه ها بسیارند که نمی توان دگرگونشان کرد: سرطان - جمجمه و بسیار بسیار واژه های دیگر... زمان آن ها را فیلتر خواهد کرد! ولی اکنون بیش تر باید به تثبیت واژه های فارسی که به تازگی (100 سال گذشته) برای واژه های عربی آمده بپردازیم. اگر بخواهیم بر روند پارسی شدن بسیار اصرار کنیم فاصله ی میان فارسی زبانان آنچنان زیاد خواهد شد که به مرگ و خرابی فارسی یاری خواهد رساند. بهترین کاری که اکنون می توان کرد، به کار بردن(بر خلاف این نوشته ی من!) واژه های پارسی جا افتاده به جای واژه های عربی در فارسی است تا اینکه برای همه ی واژه های عربی برابر فارسی برگزینیم. پیشنهاد من «موسسه فناوری ماساچوست» است. Wayiran ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۵۷ (UTC)[پاسخ]

دوستان بحث این نیست که ما کدام را درست تر می دانیم در کشور ایران با نام موسسه فناوری ماساچوست شناخته می شود. انستیتوی فناوری را کسی نوشته که احتمالاً قبلاً با نام فارسی اش برخورد نداشته. بحث غربستیزی یا عربی زدایی فارسی نیست هر دو کلمه در فارسی امروز کاربرد دارند اما همانطور که موسسه پاستور ترکیب ناآشنایی است انستیتوی فناوری ماساچوست هم ناآشناست. دیگر اینکه ما رسالت و صلاحیت واژگزینی نداریم که رای گیری کنیم که کاربران با کدام یکی موافقند. --Niknafs ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)[پاسخ]

بسیار پیش می آید افرادی یک نام را به فارسی ترجمه می کنند بدون اینکه از برابر فارسی آن اصلاع داشته باشند که متاسفانه در متون علمی فراوان است همینطور هم در رسانه های فارسی چه داخلی و چه خارجی. مثلاً Paleontology را باستانشناسی ترجمه می کنند یا Archaeology را دیرین شناسی! اشتباهی که در نیمی از برنامه های علمی شبکه چهارم سیما هر روز تکرار می شود. اما سایت وزارت امور خارجه آمریکا که فارسی اش سلیس تر از شبکه فرهنگی چهار است هم موسسه فناوری ماساچوست را به کار می برد، این هم لینکش. --Niknafs ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)[پاسخ]

شوش یا Susa؟

ویکی را جستجو میکردم که به Susa برخوردم بعد به شوش که فارسی آن است رفتم. شما هم میتوانید این دو مقاله را مقایسه کنید. همچنین مقاله Babylonia (بابل)که از تمدن های اولیه بشری در منطقه میان رودان (بین النهرین) است و اتفاقا همسایه ما محسوب میشود و شوش هم جزء آن تمدن محسوب میشود اصلا مقاله فارسی ندارد. همچنین ایلامیان و Elam را هم یک مقایسه بکنید. Pastorals2007 ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۰ (UTC)[پاسخ]

پاستورال عزیز، در مورد Susa باید بگویم پیوند میان ویکی ان اشتباه است و باید شوش (شهر باستانی) باشد. در مورد بابل ما مقاله تمدن بابل را داریم اما کسی میان ویکی آنرا در ویکی انگلیسی نگذاشته است. راستی بین‌النهرین هم مقاله دارد، مشکل مقاله ایلامیان چیست؟. سیمرغ کوچولو ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)[پاسخ]
سلام، ممنون از تصحیحتان. من فکر کردم مقاله ها نوشته نشده اند و کامنت بالا را گذاشتم تا اگر احیانا کاربرانی که رشته شان تاریخ است یا کتابهایی در این باره دارند مقاله ها را شروع کنند تا من بعدا که سرم خلوت تر شد آنها را تکمیل تر کنم. Pastorals2007 ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)[پاسخ]
در مورد مقاله بین النهرین در بالا فقط میخواستم بگویم که مقاله های انگلیسی اینها در باب جامعیت و کیفیت مفصل تر است و مثلا برای همین میان رودان انگلیسی ۲۸ منبع ارائه شده. باسپاس.Pastorals2007 ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)[پاسخ]
البته دوست عزیز شوش از تمدن بابل نیست. شوش همانطور که می‌دانید مرکز تمدن ایلامیان می‌باشد و بابل نیز مرکز حکومت بابلیان. آشور هم از سمتی دیگر دارای تمدنی عظیم بوده‌اند که ایلام توسط آشوریان از بین رفت و در پی آن مادها آشوریان را مغلوب خود ساختند که نهایتاً ماد و پیرو آن بابل و در ادامه لیدیه همگی ضمیمهٔ امپراطوری هخامنشی توسط کورش کبیر می‌شوند. درود بر کوروش کبیر --کامیار ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)[پاسخ]


در همین زمینه به تاریخچه مقاله ایلامیان هم سری بزنید و ببینید حق با کیست؟ Wayiran ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۴۰ (UTC)[پاسخ]
شما دائماً دنبال حق و ناحقید که! حق با تاریخ است و بس. دیگر تاریخ آن هم از نوع باستان آن را خوشبختانه نمی‌توان تغییر داد. تا دلتان بخواهد منبع موجود است. ایلامیان و آشوریان از نظر شما یک تمدن بوده‌اند؟! --کامیار ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]
البته که نه!!!!!!!!!!!!!! آشوریان ایلامیان را نابود کردند. بازماندگان ایلامیان به همراه مادها، آشوری ها را نابود کردند. و پس از آن هخامنشیان نیز که بر مادها چیره شده بودند، بابل را فتح کردند. درود بر کوروش بزرگ Wayiran ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۵ (UTC)[پاسخ]
درود، ای کاش از این کوروش‌ها باز هم بداریم.--کامیار ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
ما کوروش های ایرانیم. لزومی ندارد هر کوروشی به شهرت برسد. همه ی ما در جایگاه خود کوروش های این سرزمینیم. تنها باید از هیچ کوششی دریغ نکنیم. Wayiran ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)[پاسخ]
با سلام مجدد، منظور من از اینکه شوش هم جزء آن تمدن محسوب میشود این بود که همه این تمدن ها جزء تمدن های باستان میان رودان هستند. در ضمن wayiran عزیز شما میگوئید همه ما در جایگاه خود کوروشیم. ولی ببینید همین خارجیها چقدر روی منطقه شوش تحقیقات کرده اند.Pastorals2007 ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)[پاسخ]
اگر همهٔ ما تا بالاترین حد توان خود، برای پیشرفت، با در نظر گرفتن اولویت‌ها قدم برداریم، کوروش‌های گمنام خواهیم شد. ولی اگر ما این کار را کردیم و همچنان در کارهایی عقب ماندیم و دیگران از ما پیش‌تر رفتند، نباید نکوهش شویم. من شخصا از هیچ زحمتی در راه پیشرفت ایران دریغ نکرده‌ام، هرچند به هر اندازه هم که این تلاش زیاد باشد، در زمان قضاوت، آن را ناکافی خواهیم پنداشت! Wayiran ‏۲۴ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)[پاسخ]
من معتقدم ما اگر به قول شما تا بالاترین حد توان خود، برای پیشرفت، با در نظر گرفتن اولویت‌ها قدم برداریم، عقب نمیمانیم که هیچ بلکه جلوتر هم میزنیم. چون هم مایه اش را داریم هم استعدادش را داریم هم ثروتش را داریم. محال است عقب بمانیم.Pastorals2007 ‏۲۴ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]

تابلو اعلانات ربات‌ها

با سلام خدمت دوستان. حدود ۲ ماه پیش، بحث افزودن عبارت __رده‌پنهان__ به رده‌هایی مانند ردهٔ مقاله‌های خُرد که نیازی به ذکر رده در پایین مقاله نیست و هدف، تنها گروه‌بندی آنها در یک رده است، توسط کاربر:حجت در قهوه‌خانه مطرح شد. من آن زمان در وپ:تار خواستم که یک ربات زحمت این کار را برای رده‌های زیرردهٔ ردهٔ مقاله‌های خُرد بکشد (این صفحه)، ولی انگار در این مدت، هیچ ربات‌دار یا ربات‌رانی به آن صفحه سر نزده است. لطفاً یکی از ربات‌داران محترم پی‌گیری کنند. با سپاس.--مصطفی/بحث ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)[پاسخ]

امکانش هست لینک بحث قهوه‌خانه‌اش در مورد استفاده از رده پنهان را هم در آن صفحه به‌روز کنید؟ حسام ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)[پاسخ]
خودم بحث را پیدا کردم. ولی در آنجا توافقی برای حذف رده‌های خرد از مقالات ندیدم. سؤال هم برای خودم مطرح است که اگر رده‌بندی در پایین مقاله نشان داده نشود برای چه از الگوهای خرد استفاده می‌کنیم!؟ حسام ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]
همان جا گفته شده: «هدف روشن بود: پایین مقاله‌ها فقط اسم رده‌های موضوعی باید دیده شود. رده‌هایی که به منظوری غیر از طبقه‌بندی موضوعی اضافه می‌شوند، بهتر است پایین مقاله را شلوغ نکنند.» رده خرد، موضوعی نیست.--مصطفی/بحث ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
یعنی شما منظورتان فقط مقالات خرد غیرموضوعی است؟ اما در آن بحث این مثال آمده است. حسام ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)[پاسخ]
نه، من منظورم همهٔ رده‌های خرد بود. در آنجا، منظور از ردهٔ موضوعی، رده‌های خرد نیست. در ضمن، هدف استفاده از رده‌های خرد با موضوعات مختلف، آن است که افراد علاقمند به هر موضوع، بتوانند مقاله‌های خرد مربوط به آن موضوع را در آن رده پیدا کنند و نه آنکه رده مربوطه پایین مقاله نوشته شود و آن را شلوغ کند. --مصطفی/بحث ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)[پاسخ]
من فعلاً نظری ندارم ولی برای چنین تغییر عمده‌ای باید اجماعی نسبی وجود داشته باشد و عده‌ای بیشتر در این بحث شرکت کنند. حسام ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)[پاسخ]
من فکر می‌کنم در مورد یکایک رده‌هایی که باید تحت این برچسب قرار بگیرند، اتفاق نظری صورت بگیرد. در مورد انواع رده‌های خرد مانند خرد-جغرافیا و خرد-تاریخ و ... با پنهان شدن رده موافقم. در این حالت، مقاله‌هایی که در آنها از الگوی مربوطه استفاده می‌شود در یک رده جمع می‌شوند اما رده در ذیل مقاله درج نمی‌شود و دلیلی هم وجود ندارد که درج شود چون: «رده‌ها باید از میان موضوعات عمده‌ای برگزیده شوند که احتمال می‌رود برای خوانندهٔ مقاله مفید باشند.» و این که رده‌ای خرد باشد، کمکی به یافتن مطالب مورد نظر خواننده نمی‌کند. ٪ مرتضا ‏۲۴ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۲۲ (UTC)[پاسخ]
کاملا با نظر جناب مصطفی و مرتضا موافق هستم. به عبارت دیگر وجود رده‌های مخفی بسیار مفید است اما به‌تر است در مورد این که چه رده‌هایی مخفی شوند نظرخواهی شود. من با مخفی شدن تمام رده‌های خرد موافق هستم. چون این رده‌بندی به کار ویکی‌پدیاکاران می‌آید و به درد مراجعین نمی‌خورد و فقط ممکن است سباب زحمتشان را فراهم آورد. با سپاس عزیزی ‏۲۴ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]

دریابید!

دوستان با درود صفحه رده:نوشتارهای نامزد برگزیدگی را دریابید که از شر برچسب‌های بر سر مقالات خلاص شویم یا انتخاب بشوند یا نه یعنی تکلیف را یکسره کنید!تشکر!--فرزاد خلیفه ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۴۲ (UTC)[پاسخ]

ممنون از توجه بی دریغ دوستان!--فرزاد خلیفه ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)[پاسخ]
تصور می‌کنم منظورتان مصر بود که برای جناب ربیعی پیغام گذاشتم. لطفا شما هم با این پروژه هم‌کاری بیشتری داشته باشیم. فراموش نکنید ماجرای صفحه‌ی اصلی را شما برای‌اش زیاد زحمت کشیدید که نمی‌دانم چرا رها کردید. تصور می کنم ناامیدتان کردند. با سپاس عزیزی ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)[پاسخ]
همه قصه هم ناامیدی نبود ،در برخی موارد من بلند پروازی می‌کردم!مثل یادبودهای برگزیده!--فرزاد خلیفه ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)[پاسخ]

یک تغییر مهم در مدیاویکی

گویا از امروز تغییراتی در مدیاویکی داده‌شده که قابلیت حدس زدن است.در باکس جستجو چیزی را تایپ کنید ببنید پیشنهادی می‌گیرید یا نه؟♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)[پاسخ]

کسانی هم که مایلند این ابزار را غیر فعال کنند می‌توانند از طریق ترجیهات من -> تنظیمات نتیجهٔ جستجو ->پیشنهادهای مبتنی بر AJAX را غیر فعال کن آنرا غیرفعال کنند♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۷ (UTC)[پاسخ]
کی این کاشف به عمل آمده؟ ;) مطمئنید تغییرات از امروز بوده؟ Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]
بله از ساعاتی پیش فعال شده♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۵ (UTC)[پاسخ]
بله! :)) Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۸ (UTC)[پاسخ]
احتمالا به خاطر اینست که بصورت رسمی تاکنون در همه‌جا فعال نبوده.اما از از امروز در کل ویکی‌ها فعال است.♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۱ (UTC)[پاسخ]
از کجا می‌دانید در همه‌جا فعال نبوده؟ من که گفتم در ویکی‌پدیای فارسی که از صبح (شب) اول وقت بوده. Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]
irc و tech team wiki ♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]
جایی مکتوب نمی‌کنند این‌ها را؟ Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۳ (UTC)[پاسخ]
دولوپرش الان آنلاین نیست اومد می‌پرسم♦ مرد تنها ♦ ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۱ (UTC)[پاسخ]
ویژه:Version. حسام ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۵ (UTC)[پاسخ]
کجاش حسام؟ Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)[پاسخ]
ممکن است این مورد دیگر extension حساب نشود و بخشی از مدیاویکی باشد. در اینصورت باید تغییرات را در changelog مدیاویکی دنبال کرد. برای مثال تغییرات آخرین نسخه نصب شده ویکی‌پدیای فارسی حسام ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)[پاسخ]
از ۶ روز پیش شروع شده این داستان. :) Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]
۶ روز پیش اضافه شده ولی مشخص نیست کی نسخه ویکی‌پدیای فارسی از ۳۳۴۰۰ گذشته است. حسام ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۳۰ (UTC)[پاسخ]
من وقتی گفتم داستان از ۶ روز پیش شروع شده، منظورم کل ماجرا بود. ;) Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۳۲ (UTC)[پاسخ]
این داستان، برای من تازه اتفاق افتاد. خیلی قابلیت خوبیست. باید به ویکی تبریک بگوییم. سیمرغ کوچولو ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
ظاهراً دوستان خیلی علاقه دارند که بدانند دقیقاً از کی این ویژگی فعال شده! این هم جواب! ▬ حجت/بحث ‏۲۴ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)[پاسخ]

التماس دعا دارم از سایر کاربران

درود بر همه کاربران ... شرمنده ام که تیتر با موضوع درخواستم یکی نیست ... بنده مقاله ای را در تحت عنوان بنیاد ایران شناسی بوجود آورده و با توجه به ماهیت و نحوه فعالیت آن ؛ در مقاله ایران شناسی به عنوان جستار وابسته درج نمودم , ولیکن نظر کاربر Taranet بر این است که لزومی ندارد ... در صورتی که به نظر اینجانب لازم است و مرتبط .... حال منتظر نظرات دوستان هستم تا اقدام نمایم !! سیاوش ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۵۵ (UTC)[پاسخ]

چه اقدامی؟ مگر همین الآن نیست؟؟ Raamin ب ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۵۸ (UTC)[پاسخ]
منظورم درج جستار وابسته در مقاله ایران شناسی است .... و نه در بنیاد ایرانشناسی سیاوش ‏۲۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]
پیوند به مقالهٔ بنیاد نباید در جستارهای وابستهٔ مقالهٔ ایران‌شناسی بیاید. دهها شاید هم صدها بنیاد ایران‌شناسی هست. ایجاد پیوند به آن بنیاد به‌خصوص ممکن است فعالیتی تبلیغاتی شوید. می‌توان در بخش جستارهای وابسته پیوندی به «فهرست بنیادهای مهم ایران‌شناسی» داشت. به‌آفرید ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]
جناب به آفرید عزیز, تنها یک بنیاد ایرانشناسی وجود دارد, حداقل جستجوی اینترنتی این را نشان می دهد. مزید بر اینکه این بنیاد شرکت خصوصی نیست که تبلیغ محسوب شود ... گذاردن جستارهای وابسته, جهت کمک و راهنمایی بیشتر به خواننده مقاله ایرانشناسی است .. فرض بفرمایید مقاله ای در مورد فضا باشد و در این راستا جستار وابسته ای هم در مورد سازمان ناسا گذاشت ... اهداف این بنیاد کمک به ایرانشناسی است و با فرض اینکه تبلیغی هم محسوب شود, سودی برای این بنیاد ندارد ...بلکه سود این جستار برای علاقه مندان به ایرانشناسی است که می توانند از امکانات این بنیاد جهت شناخت بیشتر ایران زمین استفاده کنند ... در آخر هم سودش برای ایران است .... ضمن اینکه چگونه است که در مقاله ایرانشناسی, از مراکز مطالعاتی ایرانشناسی در دانشگاههای خارج یاد شده و این یادکرد جنبه تبلیغی ندارد ولی یاد کردن از این مرکز که یک موسسه علمی-پژوهشی در زمینه ایرانشناسی است, جنبه تبلیغاتی به خود میگیرد ؟!! سیاوش ‏۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۱۷ (UTC

چگونگی تغییر نام رده

از دوستان قدیمی تر درخواست راهنمایی دارم برای تغییر نام رده ... رده:استان های پاکستان می بایست به رده ایالت های پاکستان تغییر نماید ... چون در سیستم حکومتی پاکستان، استان نداریم ... بلکه ایالت داریم : ایالت سند ، ایالت پنجاب و ... در همین رابطه پیشوند استان نیز می بایست به ایالت تغییر نماید.... همچنین الگو تفسیمات کشوری پاکستان .... ..سیاوش ‏۲۵ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)[پاسخ]

🔥 Top keywords: