نسبت‌های خانوادگی

(تغییرمسیر از برادر زاده)

نسبت‌های خانوادگی به نسبت‌هایی گفته می‌شود که اقوام و خویشان برای نام بردن از هم استفاده می‌کنند.

نسبت‌های خانوادگی بر سه گونه‌اند.

  • نسبت‌های قومی
  • نسبت‌های خویشی
  • نسبت‌های ناتنی

نسبت‌های قومی

نسبت‌های قومی، نسبت‌های خانوادگی‌ای هستند که بواسطهٔ زاد و ولد بوجود آمده‌اند. نسبت‌های قومی همیشگی هستند. نسبت‌های قومی به ترتیب نسل برای هر شخص عبارت است از:

سه نسل قبل

پدر مادربزرگ (جد)، پدر پدربزرگ (پدرجد یا جد اعلاء یامادر مادربزرگ و مادر پدربزرگ (به مادربزرگ پدر، جده می‌گویند)

در فارسی افغانستان به پدربزرگ پدرکلان و گاهی بابه می‌گویند و به مادربزرگ، مادرکلان، گاهی بی‌بی و گاهی هم بوبو می‌گویند.به پدر مادربزرگ بابهٔ مادر یا پدرکلان مادر و پدرِ پدربزرگ بابهٔ پدر یا پدرکلان پدر می‌گویند و همین‌طور به مادر مادربزرگ، بی‌بی مادر یا مادرکلان مادر می‌گویند و به مادر پدربزرگ، بی‌بی پدر یا مادرکلان پدر می‌گویند.

دو نسل قبل

پدربزرگ پدری (جد)، پدربزرگ مادری (جد)، مادربزرگ پدری، مادربزرگ مادری.در فارسی افغانستان (مخصوصاً در گویش کابل؛ به پدربزرگ پدری، بابهٔ پدری می‌گویند و همین‌طور به به پدربزرگ مادری، بابهٔ مادری می‌گویند.به مادربزرگ پدری، بی‌بی پدری می‌گویند و به مادربزرگ مادری، بی‌بی مادری می‌گویند.

به پدربزرگ، پدرکلان و گاهی بابه می‌گویند و به مادربزرگ مادرکلان، گاهی بی‌بی و گاهی هم بوبو می‌گویند.

یک نسل قبل

والدین شامل مادر و پدر، خاله، دایی، عمه، عمو.در فارسی افغانستان (گویش کابل) به دایی، ماما می‌گویند و به عمو، کاکا می‌گویند و گفتن مادر، پدر، خاله و عمه، در فارسی افغانستان هم کاربرد دارد.

هم نسل

خواهر، برادر، پسرخاله، دخترخاله، پسردایی، دختردایی، پسرعمه، دختر عمه، پسرعمو، دختر عموفارسی افغانستان (گویش کابل) به دایی، ماما می‌گویند (پسر ماما، دختر ماما) و به عمو، کاکا می‌گویند (پسر کاکا، دختر کاکا) و خاله و عمه در فارسی افغانستان هم رایج است.

نسل بعد

فرزند شامل دختر (فرزند) و پسر (فرزند)، برادرزاده، خواهرزاده

دو نسل بعد

نوه

سه نسل بعد

ندید بدید (نتیجه)

چهار نسل بعد

نبیره

پنج نسل بعد

ندیده

نسبت‌های خویشی

نسبت‌های خویشی، نسبت‌های خانوادگی‌ای هستند که بواسطهٔ پیوند خویشاوندی (ازدواج) بوجود می‌آیند. نسبت‌های خویشی با از بین رفتن پیوند خویشاوندی از بین می‌روند.

نبست‌های خویشی هر شخص عبارت است از:

همسر شامل زن (همسر) و مرد (شوهر)

باجناغ و جاری (در فارسی افغانستان به باجناغ، باجه می‌گویند و به جاری،

برادرزن، برادرشوهر، خواهرزن، خواهرشوهر (هم‌نیای همسر)در فارسی افغانستان، به برادرِ زن (برادر همسر)، خسربوره/خسربُره می‌گویند.در این بیت مولانا هم پوره به جای پور آمده‌است:

خرد پورهٔ آدم چه خبر دارد از این دم / که من جملهٔ عالم به دوصد ورده نهانم(غزل شمارهٔ ۱۵۱۹، دیوان شمس)

و به خواهرِ زن (خواهر همسر) خیاشنه می‌گویند (خیاشنه، شاید هم از خویش [خود و خویشتن] گرفته شده‌باشد و خویشنه شده‌است و بعداً در زبان عام خیاشنه شده‌است؟).

هم‌چنان در فارسی افغانستان، به برادرِ شوهر، ایور می‌گویند (املای ایور به این شکل درست است؟) و به خواهر شوهر، نَنُو می‌گویند.

پدر زن، پدر شوهر، مادر زن، مادر شوهر

پدربزرگ شوهر، مادربزرگ شوهر، پدربزرگ زن، مادربزرگ زن

در فارسی افغانستان، به پدرزن و مادرزن، خسر می‌گویند و به پدربزرگ شوهر و مادربزرگ شوهر خسرکلان و خشوکلان می‌گویند.داماد و عروس (در فارسی افغانستان، به عروس سونو/سُنو هم می‌گویند).

زن‌برادر و شوهرخواهر (فارسی افغانستان به شوهر خواهر، یازنه/ایازنه هم می‌گویند و هم‌چنان زن‌برادر و شوهرخواهر را، زنِ برادر و شوهرِ خواهر تلفظ می‌کنند).

زن‌دایی، زن‌عمو (فارسی افغانستان زن ماما و زن کاکا و تلفظ این‌ها در فارسی افغانستان این‌گونه استند: زنِ ماما، زنِ کاکا، شوهرِ خاله و شوهرِ عمه) شوهرخاله و شوهرعمه.

موردی که در فارسی افغانستان رایج است و در این‌جا نیامده‌است آن، این است که به خاله و عمهٔ شوهر یا زن، خاله‌خشو و عمه‌خشو می‌گویند و به کاکا و مامای شوهر یا زن، کاکاخسر و ماماخسر می‌گویند.

نسبت‌های ناتنی

نسبت‌های ناتنی نسبت‌هایی هستند که با ازدواج دوم (و بعد از آن) یک مرد یا زن پدید می‌آید. این نسبت‌ها و تعریفشان، تا حدودی بستگی به فرهنگ جامعه نیز دارد؛ یعنی ممکن است در جامعه ای برخی روابط فامیلی ناتنی محسوب شود درحالیکه در جامعه دیگری آن روابط ناتنی بحساب نیایند.

نابرادری (برادر ناتنی) ناپسری (پسر ناتنی) ناخواهری (خواهر ناتنی) نادختری (دختر ناتنی) هوو (زن دیگر شوهر)در فارسی افغانستان به برادر و خواهر ناتنی، برادر و خواهر اندر می‌گویند (املای اندر؟) و به پسر ناتنی، فرزندی یا فرزندخوانده یا پسرخوانده همین‌طور به دختر، دخترخوانده می‌گویند و فرزندی را هم به پسر استفاده می‌کنند و هم به دختر و به زن دیگر شوهر امباق می‌گویند (املای امباق؟).هم‌چنان به شوهر مادر و زن پدر، مادراندر و پدراندر می‌گویند.

نام نسبت‌های خانوادگی در لهجه‌ها و گویش‌ها و زبان‌های مختلف ایرانی‌تبار

فارسی معیارتهرانیکابلیشیرازیمشهدیهراتیزازاکیلریکُردیدزفولیبلوچیمازنیبندریگیلکیزبان تُرکی آذربایجانیزبان تُرکی ترکمنیزبان تُرکی قشقائی
پدرباباپدربْوُ - آقُو - یاد کرد = اَبَویآقا

بابا

پِیَرپی، پَرْبَوِه، بِهوباووک، باووَه، بابَهبوآپت (Pet)پیئِر (pier)، پِربَپ، بَپوپِئِرآتا - دَدَهددهآتا - دَدَه - آقا
مادرمادرمادرننه ـ خانم والِدِه ـ مامانننهمادرما, مای، مارد, ماردا، دایَهدا، دایْک، دالگمارمات (Mat)نِنا (Nena)

مار

مُم، مُمِیمارآنااانه، ننهآنا - نَنَه
خواهرخواهر (Xaahar)خواهر (Xwaahar)آغاباجی تبدیل شده به =آباجی و آبجی

بزرگ = شاباجی

آبجیخُوَر (Xowar)وایخوار، دَدو، دَدِهخویشْک/ خوشْکخوارگهار (Gohar)خواخِر (Khakher)، دِداخواه، داداخاخۊرباجؽ - آبجؽ - آعایال دوغانباجؽ - دَدَه
برادربرادربرادر (Brader)کاکُو koªKa کاکا - داداش ـ بِرار

بزرگ=آکاکُو koª-kaªa

کوچک= داچّی

براربرار (Boraar)، لالابرار، برابِرار، کَکا، کاکا، گَوُ، گَگِهبرا، کاکَهبراربرات (Berat)بِرار (Berar)، گَگِه (Gageh)بَرار، کاکابرارقارداش - قَردَش - قارؽن‌داشدوغانقارداش - داداش - کاکا
پدربزرگبابابزرگپدرکلان/ بابَهبُوُ بزرگ ـ بابا بزرگ ـ آقو بزرگباباکولون

بابو|پاپا، باوا

پیدار, باکالباپیرباپیرپیروک (Pirok)گَته پیئِر، گت‌ببا، گَتفابپْ‌گَپوپیله پئربؤیۆک‌آتا - بؤیۆک‌بابا -

بویوک دده -آتا

بؤیۆک‌آتا - بؤیۆک‌دَدَه
مادربزرگمامان‌بزرگمادرکلان/ بی‌بیبی بی ـ آبی‌بی ـ خانم بزرگ ـ مامان بزرگ ـ خانم دوسیننه‌کولون

بیبی|ننه، دالو دا

دادا, پیریکهداپیرننه،بلّوک (Ballok)گَته‌مار، گَنّاممْ‌گَپوپیله ماربؤیۆک‌آنا -

بویوک ننه-ننه - بؤیۆک‌ماما

اجه]]بؤیۆک‌آنا - بؤیۆک‌نَنَه - آنِّه
عموعموکاکاعامو ـ حاج عاموعموعمو، کاکادَدْآمو، هالومامه، آپۆ، تاتَهاوموناکو (Nako)عامیعاموآمۊعمیآغاماَمێ
داییداییمامابزرگ=خان دُوی

کوچک= دُئی

خالوخالو، ماما، داییخالهالوخاڵو، هاڵوخُلوداییداییخالودأیی، دئیدایؽداییدایؽ - تاغا
عمّهعمّهعمّهاَمْ, دایزهعمهبیبی - عمهدایزابیبی
خالهخالهخالهبیبی, خاله,ماشَلخالا - تِیزَهخالا ..اجکهخالا
شوهرشوهر (Shohar)شوهر (Shavhar)شْوور - شی گرشوشو (Shou)مردمِرَ/ مِیرَشۆی، مێردمی‌رَشی/ شوشیشوشؤ / مرداَر - قُجا - اراراَر - کیشی
شوهرهای دو خواهرباجناغباجههم‌ریشهم‌زلف، باجهباجهباجناقهاوزاووا، هام‌زۆماهُم‌ریشهُم‌ریش (Baja)باجا (Baja)شو خواهْزنهمزاماباجاناقباجا]]جؽناغ‌داش - کۆرَکَن‌داش
زن برادر شوهرجاری

زن هیوَر|هم‌روس ـ هماروسمخفف هم عروس

جاریامبجینهُم‌بییهاوبۆک، هام‌بۆیهَم‌بِیهَم‌بِی (Yari)شی‌بِرارزن، یاریزن برارشؤبرارزن / مردبرارزنقَین یا قاین خاتؽنؽ - قَین یا قاین آرۈادؽ آلتیجؽناغ‌داش - گَلێن‌داش
برادر زنبرادر زنخسر بورهبرارزنخسر بوریبرار زونَ/ برار زنَژن‌برازونه برارزن برار (Zan Berar)زن برار (Zan Berar)برارْزنزن برارقَین - قاین[یوورجی..قاین‌آغا]]قاین
برادرشوهربرادرشوهرهیوَربرارشوبرارشوبرار می‌رَهیوه‌ربرار می‌رَوَسِرزَهتشی بِرارشؤ برار / مرد ٚ برارقَین - قاینقایؽن‌آقاقاین
خواهرزنخواهرزنخیاشْنهخوارزنخشلوچهخوار زنَبرار شیَرخار زونَدوسکیچزن خواخر (Zan Khakher)خواهْ‌زنزن خاخۊربالدؽز - اِلتێاؤوَی‌قؽزدُغانآروادباجؽسؽ - گؤرمۆ
خواهر شوهرخواهر شوهر

نَنو|زن باشد = بهار دوسی.

دختر باشد = غنچه دوسی.

نامزد باشد = غنچه گلی.

خوارشوخورشوخوار می‌رَدشخوار می‌رَدوسکیچشی خواخر (Shi Khakher)خواهْ‌شوشؤ خاخۊر / مرد ٚ خاخۊربالدؽز - اِلتێاؤوَی‌قؽزدُغانگؤرمۆ - اَرباجؽسؽ
پدر زنپدرخانومخسرخُسُرخسراوموخه زوورهعواموزن پیر/ وَسِرکزن پیئِر (Zan Pier)بپْ‌زنزن پئرقَین یا قاین آتا - قَین یا قاین دَدَهقایؽن‌آتاقاین‌آتا - قاین‌بابا
پدر شوهرپدر شوهرخسراومو، بوهٔ می‌رَخسر، عموپیرشووِسْتَوْرَهحسیره نرخه‌زوورهعومووَسِرکشی پیئِر (Shi Pier)بپْ‌شوشؤ پئر / مرد پئرقَین یا قاین آتا - قَین یا قاین دَدَهقایؽن‌آتاقاین‌بابا - قاین‌آتا
زن برادرزن‌داداشینگه، خانوم بیادرزن کاکوزن برارزن برار، زن لالازِ برار (za barar)براژنزونه برارزن برار (zan berar)زنْکاکا، زنْ‌برارزن برارگَلێن - یِنگێدُغانؽں‌آیالؽگَلێن - قارداش‌آروادؽ - کاکاآروادؽ
شوهرخواهرشوهرخواهرلالیآق میرزاشو خورمیره خوَرشو خویشکمی‌رِ خوارخِش، داماد

زاما (zama)

شو خواهخاخۊر مردکۆرَکَن - یِزنێدُغان‌آدامسؽکۆرَکَن - باجؽ‌اَرێ
مادرزنمادر خانومخشوخُشحسیره مادا ژهَن، خسۆرهخَسیوسّوک (Vassook)زن مار (zan mar)ممْ‌زنزن مارقَین یا قاین آنا - قَین یا قاین نَنَهقایؽن‌اِنَهقاین‌نَنَه - قاین‌آنا
مادر شوهرخشووِسْتَوْرَیِهخه‌سوورهشی مارشؤ مار / مرد ٚ مارقَین یا قاین آنا - قَین یا قاین نَنَهقایؽن‌اِنَهقاین‌نَنَه - قاین‌آنا
داماددامادزاماخِشزاماکۆرَکَنقییِوێسێکۆرَکَن
عروسعروسسُنُهوَیْوْعاروسگیشهگَلێنگِلێنگَلێن

نگارخانه

جستارهای وابسته

منابع